۱۵.۶.۸۸

حزب كمونيست چيست 9

با درود،
این مقاله توسط مذهبیون به نگارش در آماده و احتمالا در آن از خدا و خدا باوری و شیطانی و امثال اینها جیز‌هایی‌ موجود است. نظر به اینکه من خود یک بیخدا هستم، این مقاله را فقط به خاطر واقعیت‌های تاریخی منتشر کردم و نه به عنوان اینکه مذهب را راه حل کمونیسم بدانم. از نظر شخصی‌ من هر دو مردود و در میدان عمل شرکت خورده اند و در واقع شخص خود من هیج تفاوتی میان مذهب و ایده الوژی نمیبینم، مگر آنکه این جیزی زمینی‌ است و آن آسمان ای. ولی‌ در کلّ خاصیت هر دو یکی‌ است.


dl660k
.
فصل 9


سرشت عاري از وجدان حزب کمونيست چين


مقدمه


جنبش کمونيستي با بيش از يک قرن تبليغات و بوق و کرنا چيزي به‌جز جنگ، فقر، وحشي‌گري و ديکتاتوري براي بشريت به ارمغان نياورده است. با فروپاشي شوروي سابق و احزاب کمونيست اروپاي شرقي، بالاخره اين درام مصيبت‌بار و خشن در پايان قرن به مرحله‌ي پايان حيات خود رسيد. هيچ‌کس، از مردم عادي گرفته تا خود دبير کل حزب کمونيست ديگر به اسطوره‌ي کمونيسم اعتقادي ندارد.

رژيم کمونيستي نه با ”حکم الهي“ [1] و نه با انتخابات دمکراتيک بر سر کار آمد. امروزه با ايدئولوژي رو به اضمحلال، مشروعيت حکومتش نيز به‌طور بي‌سابقه‌اي مورد سؤال قرار گرفته است.

حزب کمونيست چين (ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)) در جريان تاريخ مي‌رود که صحنه‌ي روزگار را ترک گويد. در عوض سعي دارد به‌وسيله‌ي روش‌هاي رذيلانه‌اي که در مدت چند دهه مبارزات سياسي خود کسب کرده مبارزه‌ي جديدي را براي مشروع جلوه دادن خود و احياء احکام رو‌ به‌ موتش به‌راه اندازد.

سياست‌هاي اصلاح‌گرانه و فضاي باز ح‌ک‌چ پوششي است بر اهداف او مبني بر حفظ علايق گروهي و قوانين خودکامه‌اش. علي‌رغم محدوديت‌هاي شديد، موفقيت‌هاي بدست آمده از طريق سخت‌کوشي مردم چين در بيست سال گذشته هنوز نتوانسته حزب را متقاعد کند که چاقوي قصابي خود را زمين بگذارد. به‌جاي آن حزب اين موفقيت را دزديده و از آن براي موجه جلوه دادن حکومتش استفاده کرده و رفتارش رفته رفته فريبکارانه‌تر و گمراه کننده‌تر گرديده است. آن‌چه در حال حاضر زنگ خطر را به‌ صدا درآورده تلاش ح‌ک‌چ براي نابود کردن پايه‌هاي اخلاقي همه‌ي افراد ملت است، تلاشي براي تبديل کردن همه‌ي چيني‌ها به افرادي حقه‌باز، تا بدين طريق بتواند فضايي را ايجاد کند که در آن نيروي خود را باز‌يافته و خود را گسترش دهد.

امروزه در چنين برهه‌ي تاريخي، بسيار مهم است که بدانيم چرا ح‌ک‌چ مانند گروهي تبهکار عمل مي‌کند و اين‌که ماهيت شريرانه‌ي آن‌را در معرض ديد قرار دهيم، بطوري‌که مردم چين بتوانند زندگي آرام و باثبات داشته باشند و هر چه زودتر وارد مرحله‌اي آزاد از قيد و بند ح‌ک‌چ شوند و آينده‌ي سرشار از عظمت ملي احياء شده‌ي خود را بسازند.



الف- ذات عاري از وجدان ح‌ک‌چ هرگز تغيير نيافته است

اصلاحات ح‌ک‌چ براي چه کسي است؟

در طول تاريخ هر زمان که ح‌ک‌چ با بحران مواجه شده، متعاقب آن رگه‌هايي از پيشرفت و ترقي را عَلم کرده و ذهن مردم را با توهمات منحرف ساخته است. توهماتي که بدون استثناء کمي بعد فروريخته و بر‌ملا شده‌اند. امروزه ح‌ک‌چ به دنبال منافع کوتاه مدت است و براي حصول اين منظور دست به راه‌اندازي نمايش‌هايي مبني بر کسب موفقيت‌هاي اقتصادي بزرگ مي‌زند تا بار ديگر مردم را فريب دهد. به‌هر‌حال اختلافات و تضادهاي بنيادين بين علايق حزب‌ کمونيست و نيازهاي ملت و کشور نشان خواهد داد که اين رونق دروغين طولي نخواهد کشيد. اصلاحاتي که ح‌ک‌چ از آنها سخن مي‌گويد تنها يک هدف دارد و آن هم حفظ حکومتش است. اصلاحاتي ناقص که تنها در سطح است و نه در ماهيت. در زير اين اصلاحات ظاهري، بحران اجتماعي عظيمي نهفته است. زماني که اين بحران به انفجار برسد، اين مردم هستند که دوباره عواقب آن را تحمل خواهند کرد.

با تغيير رهبري، نسل جديد رهبران ح‌ک‌چ کساني بودند که نقشي در انقلاب کمونيستي نداشتند و در نتيجه از حرمت و منزلت کمتري در بين مردم براي اداره‌ي کشور برخوردار بودند. در خلال بحران مشروعيت حزب، حمايت ح‌ک‌چ از علايق حزبي رفته‌رفته رشد کرده و به تضمين اساسي حفظ علايق افراد درون ح‌ک‌چ تبديل شد. ماهيت ح‌ک‌چ خودخواهي است. حزب به هيچ حد و حدودي اعتقادي ندارد. اميد به اين‌که چنين حزبي خود را وقف پيشرفت کشور کند خيال واهي است.

در اين‌جا بگذاريد توجه شما را به آنچه در صفحه‌ي اول ”روزنامه‌ي مردم“ ( People’s Daily)، بلندگوي ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، در تاريخ دوازدهم جولاي 2004 چاپ شده بود جلب کنيم: ”ديالکتيک تاريخي به اعضاي ح‌ک‌چ چنين آموخته است که آن‌چه در‌خور تغيير است بايد تغيير يابد در غير اين‌صورت روبه وخامت مي‌گذارد؛ آن‌چه شايسته‌ي تغيير نيست بايد بدون تغيير بماند وگرنه به خود‌تخريبي مي‌انجامد.“

آن چيست که نبايد تغيير کند؟ روزنامه‌ي فوق مي‌گويد: ”خط اصلي حزب مبتني بر ”يک مرکز و دو ويژگي اصلي“ که بايد بدون هيچ‌گونه تغيير و نوسان براي يک‌صد سال پا بر جا باشد.“ [2]

مردم مسلماً متوجه نمي‌شوند که منظور از ”مرکز“ و ”ويژگي“ چيست، ولي همگان مي‌دانند که عزم هيولاي کمونيست جهت حفظ علايق و ديکتاتوري‌اش هرگز تغيير نمي‌يابد. کمونيسم در تمام جهان شکست خورده و روز به روز بيشتر به لحظه‌ي احتضار خود نزديک‌تر مي‌شود. با اين وجود هرچقدر که يک نظام فاسدتر باشد به همان مقدار نيز در زمان احتضارش مخرب‌تر مي‌گردد. بحث در مورد بهبود دمکراسي در حزب کمونيست چيزي شبيه اين است که از يک ببر خواسته شود که پوستش را عوض کند.


چين بدون حزب کمونيست چه خواهد کرد؟

در حالي که ح‌ک‌چ هرروز ضعيف‌تر و رنجورتر مي‌شود، مردم نيز پيش از گذشته درمي‌يابند که چگونه اين هيولاي شيطاني به مدت چندين دهه با توسل به حربه‌هاي پست، عوامل موذي خود را در تمامي جنبه‌هاي زندگي آنها دخيل کرده است.

زمان مرگ مائو زدانگ، بسياري از چيني‌ها در مقابل تمثال او به تلخي گريستند. آنها از خود مي‌پرسيدند: ”چگونه چين مي‌تواند بدون رئيس مائو ادامه‌ي حيات دهد؟“ اکنون پس از بيست سال آن هم زماني که حزب کمونيست مشروعيت خود جهت حکومت به کشور را از دست داده، ح‌ک‌چ دوباره اين ذهنيت را در ميان مردم اشاعه داده که: ”چين بدون حزب کمونيست چه خواهد کرد؟“ در واقع کنترل سياسي همه‌جانبه‌ي ح‌ک‌چ آن‌قدر فرهنگ و طرز تفکر مردم چين را تحت تأثير قرار داده که حتي معيار‌هاي قضاوت‌شان نيز رنگ و بوي حزبي داشته و از خود حزب نشأت مي‌گيرد. در گذشته، ح‌ک‌چ کنترل خود بر مردم را از طريق نفوذ عوامل خود به درون آنها انجام مي‌داد. از اين‌رو است که امروز همان‌چه که کاشته برداشت مي‌کند. چرا که آن‌چه به خورد مردم داده شده هضم گرديده و جذب تک‌تک سلول‌هاي آنها شده است. مردم بر اساس معيارهاي منطق ح‌ک‌چ فکر مي‌کنند و در مواجهه با شرايط انتخاب بين درست و غلط خود را به جاي حزب گذاشته و قضاوت مي‌کنند. در مورد کشتار ح‌ک‌چ در چهارم ژوئن 1989 برخي از مردم چنين نظر دادند: ”اگر من هم جاي دنگ شيائوپينگ بودم، در آن موقع اعتراضات را به وسيله‌ي تانک سرکوب مي‌کردم.“ در مورد آزار و شکنجه‌ي تمرين‌کنندگان فالون گونگ نيز بسياري از مردم مي‌گويند، ”اگر من به‌جاي جيانگ‌ زمين بودم، من هم مثل او فالون گونگ را نابود مي‌کردم.“ در زمينه‌ي ممنوعيت آزادي بيان، برخي بر اين عقيده‌اند که، ”اگر من به جاي ح‌ک‌چ بودم همين‌کار را مي‌کردم.“ حقيقت و وجدان مرده است و تنها منطق ح‌ک‌چ باقي مانده است. اين کار از رذيلانه‌ترين و کثيف‌ترين بذرهايي است که ح‌ک‌چ بواسطه‌ي ذات عاري از ‌وجدان خود پراکنده است. تا زماني‌که اين افکار مسموم در ذهن مردم باقي است، ح‌ک‌چ انرژي لازم براي ادامه‌ي حکومت شرور خود را خواهد داشت.

”چين بدون ح‌ک‌چ چه خواهد کرد؟“ اين‌گونه طرز فکر دقيقاً همان شيوه‌اي است که ح‌ک‌چ مايل است پايه و اساس تفکر و منطق مردم قرار گيرد.

چين 5000 سال تاريخ تمدن خود را بدون ح‌ک‌چ ادامه داده است. در واقع هيچ کشوري در جهان به‌خاطر سقوط رژيم بخصوصي پيشرفت اجتماعي را متوقف نکرده است. با اين حال پس از گذشت چند دهه از حکومت ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، مردم اين حقيقت را ديگر درک نمي‌کنند. تبليغات طولاني مدت ح‌ک‌چ مردم را اين‌گونه آموزش داده که حزب را همچون مادر خود بپندارند. سياست‌هاي همه جا حاضر ح‌ک‌چ کاري کرده است که مردم قادر نباشند زندگي کردن بدون ح‌ک‌چ را به فکر خود خطور دهند.

بدون مائو زدانگ چين سقوط نکرد. آيا بدون ح‌ک‌چ فرو خواهد پاشيد؟


منشأ اصلي اغتشاش چيست؟

بسياري از مردم از رفتار ماکياولي ح‌ک‌چ دل خوشي ندارند و از مبارزات و شرارت‌هاي آن بيزارند. ولي در عين حال از ترس جنبش‌هاي سياسي ح‌ک‌چ و ايجاد اغتشاش دم بر نمي‌آورند چرا که بيم آن را دارند که چين دوباره درگير هرج و مرج شود. از اينرو هر زمان که ح‌ک‌چ مردم را با حربه‌ي اغتشاش تهديد مي‌کند، مردم سکوت کرده، حکومت ح‌ک‌چ را پذيرفته و خود را در مقابل قدرت شيطاني آن بي‌دفاع حس مي‌کنند.

در حقيقت، ح‌ک‌چ با در اختيار داشتن ميليون‌ها نيروي نظامي و پليس مسلح، خود منشأ اغتشاش و آشوب است. شهروندان معمولي نه هدف ايجاد آشوب دارند و نه توانايي آن را. تنها ح‌ک‌چ رو به زوال است که مي‌تواند در آستانه‌ي آغاز هر تغييري کشور را به آشوب بکشد. ”ثبات بر هر چيز ديگري تفوق دارد“ و ”خفه کردن تمامي عوامل بي‌ثباتي در نطفه“ - اين شعارها مبناي تئوري‌هاي ح‌ک‌چ براي سرکوب مردم هستند. بزرگترين عامل بي‌ثباتي در چين کيست؟ آيا مي‌تواند به غير از ح‌ک‌چ که متخصص وحشيگري است باشد؟ ح‌ک‌چ اغتشاش را به ‌راه انداخته و با استفاده از هرج و مرج ايجاد شده مردم را تحت فشار قرار داده و سرکوب مي‌کند. اين کار شيوه‌ي مرسوم تمامي اشرار و جنايت‌کاران است.



ب- ح‌ک‌چ توسعه‌ي اقتصادي را فدا مي‌کند

کسب افتخار و سربلندي به واسطه‌ي موفقيت‌هاي کسب شده از کار طاقت‌فرساي مردم

ادعاي مشروعيت ح‌ک‌چ بر پايه‌ي پيشرفت‌هاي اقتصادي کسب شده در بيست سال گذشته است. در حقيقت چنين پيشرفت‌هايي تنها حاصل تلاش مردم بوده و رفته رفته در نتيجه‌ي کاهش محدوديت‌ها توسط ح‌ک‌چ حاصل شده، از اين رو هيچ ربطي به لياقت ح‌ک‌چ ندارد. با اين وجود ح‌ک‌چ چنين پيشرفت‌ها را نشانه و بازتاب موفقيت‌‍هاي خود دانسته و از مردم انتظار دارد که از او سپاس‌گزار باشند چنان‌که اگر ح‌ک‌چ نبود هيچ‌يک از آنها حاصل نم‍ي‌گرديد. همه مي‌دانيم که بسياري از کشورهاي غير‌کمونيستي مدت‌ها پيش به پيشرفت‌هايي به‌مراتب بزرگ‌تر و سريع‌تر نائل گرديده‌اند.

از برندگان مدال طلاي المپيک خواسته مي‌شود که از حزب تشکر کنند. حزب در استفاده از وجهه‌ي خوب جامعه‌ي ورزشکاران براي مدح خود ترديدي به خود راه نداد. چين در زمان شيوع سارس (SARS) لطمه‌ي فراوان ديد ولي ”روزنامه‌ي مردم“ چين نوشت که کشور با تکيه بر تئوري اساسي، خط اساسي، اصول اساسي و تجربه‌ي اساسي حزب، اين ويروس را شکست داد. پرتاب فضاپيماي شنجو5 (Shenzhou-V) به مدد دانشمندان علم فضانوردي و فناوري با موفقيت انجام گرديد ولي ح‌ک‌چ از آن به عنوان مدرکي استفاده کرد و مدعي شد که تنها ح‌ک‌چ بود که توانست مردم چين را وارد جرگه‌ي کشورهاي قدرتمند جهان گرداند. افتخار ميزباني المپيک 2008 درواقع يک ”پيشنهاد صلح و از در آشتي درآمدني“ بود که از جانب کشورهاي غربي به چين اهداء گرديد تا در مقابل آن به وضعيت حقوق بشر در چين بهبود بخشد، حال آن‌که ح‌ک‌چ از آن براي تقويت ادعاي مشروعيت خود بهره گرفت و آن را بهانه‌اي براي سرکوب مردم چين قرار داد. ”پتانسيل بزرگ بازار“ چين که بسياري از سرمايه‌‌گذاران خارجي به دنبال آن هستند، نشأت گرفته از ظرفيت بسيار بالاي مصرف آن به عنوان يک جمعيت 3/1 ميليارد نفري است. ح‌ک‌چ با سوء استفاده از چنين امتيازي آن را به اسلحه‌اي براي وادار کردن جوامع غربي به همکاري با حکومتش تبديل کرده است.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) هر چيز بدي را به ارتجاعيون و انگيزه‌هاي پنهاني افراد مرتبط مي‌داند و هر چيز خوبي را به رهبري حزب ربط مي‌دهد، درحالي که از هر موفقيت ساده‌اي به عنوان ابزاري براي جذابيت بخشيدن به ادعاي مشروعيت خود استفاده مي‌کند. ح‌ک‌چ حتي به خلاف‌هاي خود ظاهري موجه بخشيده و از آنها در جهت مقاصد خود استفاده مي‌کند. براي مثال زماني‌که کار به جايي رسيد که راهي براي مخفي نگه‌داشتن شيوع ايدز در کشور باقي نماند، ح‌ک‌چ ناگهان براي خود هويت تازه‌اي خلق کرد. با دقت بسيار ماشين تبليغاتي خود را به کار انداخت و با به کارگيري تمامي شخصيت‌هاي مشهور، از هنرپيشگان معروف گرفته تا خود دبير کل حزب، ح‌ک‌چ را به‌عنوان نعمتي براي بيماران، نابود کننده‌ي ايدز و مبارزه کننده با اين بيماري معرفي کرد. ح‌ک‌چ در مقابله با چنين معضل بزرگي که موضوع مرگ و زندگي انسان‌ها بود تنها به اين مي‌انديشيد که چگونه از آن به عنوان ابزاري براي افتخار‌آفريني استفاده کند. تنها ح‌ک‌چ است که مي‌تواند چنين رفتار بي‌شرمانه‌اي را از خود نشان داده و با چنين وقاحتي به جاي در نظر گرفتن جان مردم به فکر افتخار آفريني براي خود باشد.


زيان‌هاي اقتصادي ناشي از رفتارهاي کوته‌بينانه

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) در رويارويي با ”بحران مشروعيت“ حاد خود، به منظور حفظ حکومتش در دهه‌ي ‌1980 سياست‌هاي اصلاح‌طلبانه‌ و ايجاد فضاي باز را اتخاذ کرد. شوق او براي دستيابي به موفقيت سريع، چين را به وضعيت نامطلوب اقتصادي کشيد که اقتصاد‌دانان آن را ”نفرين تازه وارد“ مي‌نامند.

مفهوم ”نفرين تازه وارد“ و يا ”امتياز تازه وارد“ آن‌گونه که برخي محققان ديگر ناميده‌اند به اين حقيقت برمي‌گردد که کشورهاي توسعه‌نيافته که توسعه‌ي خود را دير‌تر از بقيه آغاز کرده‌اند مي‌توانند در بسياري از موارد از کشور‌هاي توسعه يافته تقليد کنند. تقليد مي‌تواند به دو شيوه انجام گيرد: تقليد از نظام اجتماعي، يا تقليد از الگوهاي صنعتي و فن‌آوري. تقليد از يک نظام اجتماعي معمولاً مشکل است چراکه اصلاحات در نظام مي‌تواند منافع بعضي از گروه‌هاي سياسي يا اجتماعي را به خطر اندازد. بنابرين کشورهاي توسعه نيافته معمولاً تمايل به تقليد از فن‌آوري کشورهاي توسعه يافته دارند. اگرچه تقليدهاي فناوري مي‌تواند رشد اقتصادي کوتاه‌مدتي را بوجود آورد ولي در عين حال مي‌تواند به ريسک‌هاي مخفي بسيار منجر شده و يا حتي شکست توسعه‌ي بلند‌مدت را به همراه داشته باشد.

راهي که ح‌ک‌چ برگزيده ”نفرين تازه وارد“ و يا راهي به سوي شکست است. در طول دو دهه‌ي گذشته، تقليد‌هاي فن‌آوري چين، موفقيت‌هايي را در بر داشته که همگي توسط ح‌ک‌چ در جهت اثبات مشروعيت و ادامه‌ي مقاومت در برابر اصلاحات سياسي مورد استفاده قرار گرفته‌اند، اصلاحاتي که تحليل ح‌ک‌چ را در پي دارد. از اين‌روست که منافع بلند مدت ملت فدا گرديده‌اند.


هزينه‌ي سنگين براي توسعه‌ي اقتصادي ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)

در حالي که ح‌ک‌چ به طور مستمر درباره‌ي پيشرفت‌هاي اقتصادي خود، به خود مي‌بالد، در حقيقت اقتصاد امروز چين از رتبه‌ي پايين‌تري نسبت به آن‌چه در زمان حکومت چيان‌لانگ Qianlong)) (1711 تا 1799) بود برخوردار است. در دوره‌ي چيان‌لانگ توليد ناخالص داخلي چين چيزي بالغ بر 51 درصد کل توليد جهان بود. زماني‌که دکتر سان ‌يات‌سن (Sun Yat-sen) جمهوري چين را در سال 1911 پايه‌گذاري کرد (دوران کومين‌تانگ يا "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT )، توليد ناخالص داخلي چين معادل 27 درصد کل جهان بود. تا سال 1923 اين ميزان سير نزولي پيمود و به 12 درصد رسيد. در سال 1949 زمانيکه ح‌ک‌چ حکومت را به دست گرفت اين ميزان به 7/5 درصد رسيد ولي در سال 2003 توليد داخلي ناخالص به کمتر از 4 درصد کل جهان تقليل يافت. در مقايسه با رکود اقتصادي دوران "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT که نتيجه‌ي چندين دهه جنگ بود، بايد گفت که پس‌رفت اقتصادي دوران ح‌ک‌چ در زماني رخ داد که کشور در صلح و آرامش کامل به‌سر مي‌برد.

امروزه ح‌ک‌چ براي مشروعيت بخشيدن به قدرتش خواهان موفقيتي سريع و منافع آني است. اصلاحات اقتصادي ناقصي که ح‌ک‌چ براي حفاظت از خود به راه انداخت به قيمت زيان هنگفت کشور تمام شد. علت رشد اقتصادي 20 سال گذشته‌ي چين تا حد زيادي استفاده‌ي بيش از حد از منابع کشور و اتلاف آنها است که به قيمت نابودي محيط زيست به انجام رسيده است. ميزان قابل توجهي از توليد ناخالص داخلي چين حاصل فدا کردن فرصت‌ها و امکانات نسل آينده است. در سال 2003 چين چيزي کمتر از 4 درصد اقتصاد جهان را به خود اختصاص داد، در حالي که مصرف فولاد و سيمان و مواد ديگر چيزي بالغ بر يک سوم کل مصرف جهان بود. [3]

از دهه‌ي 1980 تا پايان دهه‌ي1990 فرايند گسترش بيابان‌ها از چيزي حدود 1000 کيلومتر مربع به 2460 کيلومتر مربع رسيد. زمين قابل کشت نيز به‌طور سرانه از 2 مو (Mu) براي هر نفر در سال 1980 به 43/1 مو در سال 2003 رسيد. [4] افزايش ناگهاني حصر اراضي به منظور توسعه باعث شد تا چين 100 ميليون مو زمين قابل کشت را تنها در طول چند سال از دست بدهد. با اين وجود تنها 43 درصد از اراضي مصادره شده مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر ميزان کل فاضلاب دفعي در چين بالغ بر 95/43 ميليارد تن است که 82 درصد بيشتر از ظرفيت جذب طبيعت است. در 7 رودخانه‌ي مهم اين کشور، 9/40 درصد از آب آنها قابل شرب توسط انسان و دام نيست. 75 درصد درياچه‌ها آلوده‌اند به طوري که تا حدود متفاوتي وضعيتي را بوجود مي‌آورد که در آن آب درياچه‌ها از نظر مواد خوراکي غني مي‌شوند و خزه و ساير گياهان آبزي آنقدر زياد رشد مي‌کنند که ديگر به ماهي‌ها و غيره اکسيژن نمي‌رسد و خفه مي‌شوند. [5] جدال بين انسان و طبيعت در چين هرگز به اين درجه از وخامت نرسيده است. نه چين قادر به تحمل چنين رشد ناسالمي است و نه بقيه‌ي کشورها. مردم محو زرق و برق سطحي و شکوه آسمان‌خراش‌ها و ساختمان‌هاي زيبا شده و از بحران اکولوژيکي پيش‌رويشان بي‌خبرند. وقتي زمان آن فرا برسد که آثار تخريب طبيعت دامن‌گير انسان‌ها شود، نتايج ناگوار و مصيبت‌باري را براي ملت چين به همراه مي‌آورد.

در مقايسه با چين، روسيه پس از کنار گذاشتن نظام کمونيسم، اصلاحات سياسي و اقتصادي هم‌زمان را پيش‌گرفت. روسيه پس از مدت کوتاهي سختي، توسعه‌ي سريع خود را آغاز کرد. از سال 1999 تا 2003 توليد ناخالص داخلي روسيه به 9/29 درصد ارتقاء يافت. استاندارد‌هاي زندگي مردم به طرز قابل توجهي بالا رفت. مجامع تجاري غربي نه‌تنها بحث پديده‌ي اقتصادي روسيه را پيش کشيدند بلکه شروع به سرمايه‌گذاري در روسيه کرده و آن را به عنوان يک منطقه‌ي پر رونق در مقياس وسيع در نظر گرفتند. رتبه‌ي روسيه در ميان کشورهاي پررونق جهت سرمايه‌گذاري از مقام هفدهم در سال 2002 به مقام هشتم در سال 2003 ارتقاء يافت و براي اولين‌بار به يکي از ده کشور مهم جهت سرمايه‌گذاري خارجي تبديل گشت.

حتي هندوستان که از نظر بسياري از چيني‌ها کشوري فقرزده و درگير منازعات قومي است پيشرفت‌هاي قابل‌توجهي از لحاظ اقتصادي نموده و از زمان اصلاحات سال 1991 به رشد 7 الي 8 درصدي در ‌سال رسيده است. هند از نظام حقوقي نسبتاً کامل در بازار اقتصاد، سيستم مالي سالم، نظام دمکراتيک پيشرفته و مردمي با ذهنيت باثبات برخوردار است. جامعه‌ي بين‌المللي، هند را به عنوان کشوري با‌ توان توسعه‌ي بالقوه بسيار بالا مي‌شناسد.

از طرف ديگر ح‌ک‌چ اصلاحات اقتصادي را بدون اصلاحات سياسي انجام داد. ظاهر فريبنده‌ي اقتصادي که داراي شکوفايي کوتاه‌مدت است مانع از تکامل نظام اجتماعي گرديده است. چنين اصلاحات اقتصادي ناقصي باعث افزايش عدم ‌توازن اجتماعي گرديده و درگيري‌هاي اجتماعي را شدت بخشيده است. دستاورد‌هاي مالي مردم از حمايت يک نظام اجتماعي با‌ثبات برخوردار نيست. علاوه بر اين، درنتيجه‌‌ي روند خصوصي‌سازي دارايي‌هاي ملي کشور، صاحبين قدرت در ح‌ک‌چ از موقعيت‌شان براي پر‌کردن جيب‌هايشان استفاده کرده‌اند.


ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) دوباره کشاورزان را فريب مي‌دهد

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) براي به‌دست‌آوردن قدرت به کشاورزان تکيه کرد. ساکنين مناطق روستايي در نواحي تحت کنترل ح‌ک‌چ در اوايل شکل‌گيري آن هر آن‌چه داشتند وقف ح‌ک‌چ کردند. ولي به مجرد اين‌که ح‌ک‌چ کنترل کشور را به دست گرفت، کشاورزان به شدت مورد تبعيض قرار گرفتند.

پس از آن که ح‌ک‌چ دولتش را پايه‌گذاري کرد نظامي کاملاً ناعادلانه را برقرار نمود که ”نظام ثبت احوال ساکنين“ نام داشت. اين نظام مردم را به دو گروه روستايي و غيرروستايي تقسيم کرد که تقسيم کاملاً بي‌منطقي بود و مخالفت‌هاي زيادي را در‌ پي داشت. کشاورزان از هيچ‌گونه بيمه‌ي ‌درماني، بيمه‌ي ‌بي‌کاري، مستمري بازنشستگي برخوردار نبوده و نمي‌توانستند از بانک وام بگيرند. کشاورزان فقرزده‌ترين طبقه در چين هستند ولي در عين حال بيشترين بار پرداخت ماليات را به دوش مي‌کشند. کشاورزان مجبورند که هزينه‌هاي بسياري را تأمين کنند. از جمله هزينه‌ي تأمين ‌اجتماعي، مديريت اداري، تحصيلات، کنترل جمعيت، آموزش و سازمان‌دهي نظاميان، ساخت جاده‌ها در سراسر کشور و خدمت سربازي. در کنار تمامي اين هزينه‌ها آنها مجبورند که بخشي از محصول خود را نيز به قيمت ناچيز بالاجبار به دولت بفروشند و ماليات‌هاي کشاورزي، زمين، محصولات خاص محلي، ماليات ذبح‌ دام و بسياري ديگر از اين نوع را بپردازند. در مقايسه با آنها، جمعيت غيرروستايي هيچ يک از اين ماليات‌ها و هزينه‌ها را نمي‌پردازد.

در ابتداي سال 2004، نخست‌وزير چين و‌ِن ‌جيابائو (Wen Jiabao) متني مشهور به ”سند شماره‌ يک“ را صادر کرد که در آن نوشته بود روستاهاي چين از آغاز اصلاحات سال 1978 با سخت‌ترين شرايط زندگي دست و پنجه نرم مي‌کردند. درآمد اکثر کشاورزان ثابت بوده و يا کاهش پيدا کرده بود. آنها فقير‌تر شده بودند و اختلاف درآمد بين آنان و ساکنان شهرها بسيار بيشتر شده بود.

در مورد يک پروژه‌ي درخت‌کاري در استان سي‌چوآن (Sichuan) شرقي، مقامات بالادست 500 هزار يوان (حدوداً معادل 60500 دلار آمريکا) را براي احياء جنگل‌ها اختصاص دادند. رهبران پروژه در ابتدا 200 هزار يوان را در جيب خود گذاشته و سپس 300 هزار يوان را به درخت‌کاري اختصاص دادند، ولي همين‌طور که پول از رده‌هاي مختلف دولت مي‌گذشت مقدارش کم و کم‌تر مي‌شد و هر يک از مقامات بخشي از آن را بر‌مي‌داشتند تا اين‌که نهايتاً مقدار بسيار ناچيزي به دست کشاورزان که انجام دهنده‌ي اصلي پروژه بودند رسيد. دولت از اين‌که کشاورزان به‌خاطر کم بودن مزد از کار سر باز‌ زنند نگراني نداشت. کشاورزا‌ن آن‌قدر فقير بودند که با مبلغي هر چند ناچيز کار مي‌کردند. اين يکي از دلايلي است که اجناس ساخت چين بسيار ارزانند.


بهره‌گيري از علايق اقتصادي براي تحت فشار قرار دادن کشورهاي غربي

بسياري از مردم معتقدند که تجارت با چين باعث ارتقاء حقوق بشر، آزادي بيان و اصلاحات دمکراتيک در اين کشور مي‌شود. پس از گذشت بيش از يک‌‌دهه مشخص شده است که چنين فرضيه‌اي خيال باطلي بيش نيست. مقايسه‌ي اصول تجارت در چين با اصول تجارت در کشورهاي غربي مثال خوبي براي اثبات اين مدعاست. عدالت و شفافيت جوامع غربي جاي خود را به تبارگماري، رشوه‌خواري و اختلاس در چين داده است. بسياري از شرکت‌هاي غربي به علت فساد موجود در تجارت چين مجرم شده‌اند. بعضي از شرکت‌ها حتي به ح‌ک‌چ کمک مي‌کنند تا موارد نقض حقوق بشر و آزار و شکنجه‌ي انسان‌ها را مخفي نگه‌ دارد.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) در ديپلماسي خارجي به قمار اقتصادي مشغول بوده و درست مثل مافيا رفتار مي‌کند. اين‌که قرارداد ساخت هواپيما از طرف دولت چين با کدام‌يک از کشورهاي آمريکا يا فرانسه امضاء گردد بستگي زيادي به اين دارد که کداميک در برابر نقض حقوق بشر در چين بيشتر سکوت اختيار کنند. بسياري از تجار و سياست‌مداران غربي تحت کنترل منافع اقتصادي عايد از کشور چين هستند. برخي از شرکت‌هاي فن‌آوري اطلاعات آمريکاي شمالي محصولات ويژه‌اي را به سفارش ح‌ک‌چ براي ايجاد محدوديت‌هاي اينترنتي توليد کرده‌اند. برخي از وب‌سايت‌هاي اينترنتي براي اين‌که به بازا‌ر چين دسترسي داشته‌ باشند، قبول کرده‌اند که اطلاعات مخالف با ح‌ک‌چ موجود در سايت خود را سانسور کنند.

بر اساس اطلاعات وزارت بازرگاني چين، تا آخر ماه آوريل سال 2004 چين 990 ميليارد دلار سرمايه گذاري خارجي توسط قراردادهاي مختلف به دست آورده است. اين همچون ”انتقال خون“ عظيمي به پيکر اقتصاد چين توسط سرمايه‌هاي خارجي بوده است. ولي در روند سرمايه‌گذاري، سرمايه‌هاي خارجي هيچ دمکراسي، آزادي و حقوق بشر خاصي را براي مردم چين به‌همراه نداشته‌‌اند. ح‌ک‌چ از اين سرمايه‌ها براي تبليغات خود استفاده کرده و از همکاري بدون قيد و شرط سرمايه‌گذاران خارجي و برخي کشورهاي مشوق سود مي‌برد. سران ح‌ک‌چ با استفاده از موفقيت‌هاي ظاهري در اقتصاد خود راه تباني با تجار مختلف را ياد گرفته و مي‌دانند چگونه ثروت کشور را بين خود تقسيم کرده و اصلاحات سياسي را متوقف کند.



پ- تغيير تکنيک‌هاي شستشوي مغزي ح‌ک‌چ از حالت تغيير شکل داده نشده به ”دقيق و ظريف“

اغلب مي‌شنويم که مردم مي‌گويند، ”مي‌دانم که ح‌ک‌چ در گذشته دروغ‌هاي زيادي گفته ولي اين‌بار حقيقت را مي‌گويد.“ در بازنگري درمي‌يابيم که اين چيزي بوده که حزب هربار که اشتباه فاحشي را مرتکب شده مردم گفته‌اند. اين امر توانايي ح‌ک‌چ در تحميق مردم توسط دروغ‌هايش را مي‌رساند. توانايي‌اي که طي دهه‌هاي گذشته کسب کرده است.

مردم در برابر داستان‌هاي دروغين ح‌ک‌چ به نوعي مقاوم شده‌اند. در عين حال دروغ‌پردازي‌ها و تبليغات ح‌ک‌چ نيز ظريف‌تر و حرفه‌اي‌تر شده‌اند. دروغ‌هاي شعارگونه‌ي گذشته، امروز به حد اعلا رسيده و به‌ طور بسيار ظريفي مطرح مي‌گردند. به خصوص در شرايطي که در آن سانسور اطلاعاتي شديدي در سرتاسر چين اتخاذ گرديده، ح‌ک‌چ به داستان‌پردازي‌هايي متوسل شده که تنها بر پايه‌ي اطلاعات ناقص و گمراه کننده بوده که اين خود بسيار مخرب‌تر از داستان‌پردازي‌هاي گذشته است.

يک مجله‌ي انگليسي زبان به نام چاينااسکوپ (Chinascope) در اکتبر سال 2004 مطلبي را چاپ کرد که با تحليل آن مي‌توان روش‌هاي ظريف به کار برده شده توسط ح‌ک‌چ براي مخفي نگه‌داشتن حقايق را دريافت. زمانيکه بيماري سارس در سال 2003 در چين شيوع پيدا کرد کشورهاي ديگر ظن بردند که چين اطلاعاتي را در مورد شيوع اين بيماري مخفي کرده است و ح‌ک‌چ نيز به طور مکرر از اعلام آن امتناع مي‌کرد. نويسنده‌ي مقاله براي اينکه پي ببرد که آيا ح‌ک‌چ در گزارش سارس صداقت داشته است يا نه، تمامي بيش از 400 مورد بيماري سارس را که از ابتداي آوريل سال 2003 به وب سايت شين‌هوآ (Xinhua) ارسال شده‌اند مورد مطالعه قرار داد.

اين گزارشات حاوي مطالب زير بود: به محضي که بيماري سارس ظاهر شد، بخش‌هاي دولتي از مرکزي گرفته تا بخش‌هاي محلي متخصصان را بسيج کردند و بيماران را بدون فوت وقت مورد درمان قرار دادند و پس از درمان از بيمارستان‌ها مرخص کردند. در مقابله با افراد شروري که مردم را به احتکار اجناس تشويق مي‌کردند تا مجبور نباشند پس از همه‌گير شدن بيماري ازخانه‌هايشان بيرون آيند دولت بلافاصله شروع به جلوگيري از انتشار شايعات کرد و متعاقب آن نظم اجتماعي به طور کامل برقرار گرديد. گرچه تعداد اندکي از نيروهاي ضد چين بدون هيچ مدرکي دولت چين را به سرپوش گذاشتن بر شيوع اين بيماري محکوم کردند، اکثر مردم و کشورهاي ديگر شايعات مذکور را نپذيرفتند. نمايشگاه تجاري گوآنگ‌جو (Guangzhou) بيشترين شرکت‌کننده از شرکت‌هاي تجاري همه‌ي دنيا را دارد. گردش‌گران خارجي بي‌خطر بودن گردش در چين را تأييد کردند. علي‌الخصوص متخصصان سازمان جهاني بهداشت [که فريب ح‌ک‌چ را خورده بودند] بطور عمومي اظهار کرده‌اند که دولت چين اقدامات و هماهنگي‌هاي لازم جهت مقابله با اين بيماري را نموده و بنابراين مشکلي وجود ندارد و متخصصان [پس از بيست روز تأخير] بازرسي استان گوانگ‌دونگ (Guangdong) را آغاز کردند.

اين 400 مورد مقاله به نويسنده چنين ‌نماياند که ح‌ک‌چ در طول چهار ماه فوق شفاف عمل کرده و با احساس مسئوليت جهت حفاظت از سلامتي افراد عمل کرده و هيچ حقيقتي را پنهان نکرده است. با اين وجود در تاريخ 20 آوريل سال 2003 دفتر اطلاعات شوراي کشور در کنفرانس مطبوعاتي خود اعلان کرد که بيماري سارس به واقع در سراسر کشور چين شايع گرديده و به طور غير مستقيم اعلام کرد که دولت به روي آن سرپوش گذاشته بوده. فقط پس از آن بود که نويسنده حقيقت را ديد و حيله‌هاي شرورانه‌ي ح‌ک‌چ که ”همراه با زمان“ پيشرفت کرده بودند هويدا گرديد.

در زمان انتخابات عمومي در کشور تايوان، ح‌ک‌چ با استفاده از حيله‌هاي ”ظريف“ و بهبود بخشيده شده‌ي خود ادعا کرد که انتخابات رياست جمهوري مي‌تواند به مصائب بسياري منتهي گردد. مسائلي از قبيل ازدياد موارد خودکشي، سقوط بازار بورس، افزايش ”بيماري‌هاي عجيب و ناشناخته“، اختلالات رواني، مهاجرت بسياري از اهالي اين جزيره، نزاع بين افراد خانواده و خويشاوندان، نگرش بي‌رحمانه نسبت به زندگي، بازار راکد، تيراندازي‌هاي پراکنده در خيابان‌ها، اعتراضات و تظاهرات، حمله‌ي نظامي به ساختمان‌هاي مسکوني، ناآرامي اجتماعي، هرج ‌و مرج سياسي و غيره. ح‌ک‌چ ذهن مردم چين را با چنين افکاري پر کرد تا به آنان بقبولاند که چنين مصائبي حاصل انتخابات است تا چيني‌ها هرگز خواستار انتخابات دمکراتيک نشوند.

در مورد فالون ‌گونگ، ح‌ک‌چ مهارت بسيار بالايي را در فريب‌کاري نشان داد تا بتواند براي فالون گونگ پاپوش درست کند. ح‌ک‌چ نمايش‌هاي خود را يکي پس از ديگري به صحنه برد. جاي تعجب نيست اگر مي‌بينيم که چه تعداد از چيني‌ها فريب خورده و گمراهند. تبليغات رذيلانه‌ي ح‌ک‌چ آنقدر فريب‌دهنده هستند که قربانيان آن ناخواسته آنها را باور کرده و به آن به ديده‌ي حقيقت مي‌نگرند.

تبليغات و شستشوي مغزي ح‌ک‌چ در طول دهه‌هاي گذشته در زمينه‌ي فريب مردم به حد اعلاي خود رسيده که اين نتيجه‌ي سرشت عاري از وجدان آن است.



ت- رياکاري و تزوير ح‌ک‌چ در مقوله‌ي حقوق بشر

از غصب کردن دمکراسي براي گرفتن قدرت تا تظاهر به دمکراسي براي حفظ حکومت استبداد

”در يک کشور دمکراتيک، حاکميت بايد در دستان مردم باشد. اين همان چيزي است که با اصول آسمان و زمين تطبيق دارد. اگر کشوري ادعاي دمکراسي کرده و حاکميت آن در دستان مردم نباشد مسلماً بر مسير صحيح نبوده و از مسيرش منحرف گرديده و آن کشور اساساً دمکراتيک نيست... چگونه مي‌توان بدون خاتمه دادن به حکومت حزب و بدون برقراري انتخابات مردمي ادعاي دمکراسي کرد؟ حق مردم را به آنان بازگردانيد!“

آيا گفته‌ي بالا شبيه جملات مقاله‌اي که به دست ”دشمنان خارجي“ به منظور ضربه زدن به ح‌ک‌چ نوشته شده باشد نيست؟ در حقيقت اين جمله مربوط به مقاله‌اي است در روزنامه‌ي شين‌هوآ ديلي (Xinhua Daily)، روزنامه‌ي رسمي ح‌ک‌چ در 27 سپتامبر 1945.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) که با بوق و کرنا دم از ”انتخابات مردمي“ زده بود و خواستار ”بازگرداندن حق مردم به مردم“ بود، از زمان به دست‌گيري قدرت، با ”حق رأي مردم“ مثل چيزي حرام و ممنوع برخورد کرده است. مردمي که قرار بود آقا و صاحب کشور باشند حتي حق تصميم‌گيري براي خودشان را نيز ندارند. کلمات از بيان سرشت عاري از وجدان ح‌ک‌چ قاصرند.

اگر به اين معتقد هستيد که آنچه در گذشته بوده ديگر گذشته است و فرقه‌ي شيطاني ح‌ک‌چ که با کشتن مردم قدرت گرفته و با دروغ حکومت خود را حفظ کرده به دنبال اصلاحات است و مي‌تواند درست‌کار شده و مايل است که ”حق مردم را به ايشان بازگرداند“، سخت در اشتباه هستيد. بگذاريد ببينيم که روزنامه‌ي ”مردم“ که بلندگوي ح‌ک‌چ است در 23 نوامبر سال 2004 يعني 60 سال پس از آنکه مقاله‌ي فوق انتشار يافت چه نوشته است: ”کنترل شديد ايدئولوژي از ضروري‌ترين مباني سياسي و ايدئولوژيکي براي انسجام بخشيدن به حکومت حزب است.“

اخيراً ح‌ک‌چ به اصطلاح ”اصل سه "بدون"“ جديد [6] را ارائه کرد که اولين اصل آن ”توسعه‌ي بدون کشمکش“ است. ”توسعه“ دروغ است ولي ”بدون کشمکش“ که بر يک ”صداي واحد و سراي واحد“ تأکيد دارد قصد اصلي ح‌ک‌چ است.

زماني که خبرنگار مشهور CBS، مايک ‌والاس (Mike Wallace) در سال 2000 از جيانگ‌ زمين پرسيد که چرا چين انتخابات مردمي را اجرا نمي‌کند، جيانگ پاسخ داد، ”مردم چين از لحاظ تحصيلات در سطح بسيار پاييني هستند.“

با اين وجود در 25 فوريه‌ي سال 1939 ح‌ک‌چ در روزنامه‌ي شين‌هوآ ديلي اعلام کرد: ”آنها ("كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT ) اعتقاد دارند که سياست‌هاي دمکراتيک در حال حاضر در چين قابل اجرا نيستند، ولي پس از مدت زماني انجام مي‌گيرد. آنها اميد دارند که زمان آن فرا رسد که دانش و تحصيلات مردم چين به حد کشورهاي دمکراتيک سرمايه‌داري در اروپا و آمريکا برسد تا دمکراسي عملي گردد... ولي تنها در سايه يک نظام دمکراتيک است که آموزش و تحصيل براي مردم آسان مي‌گردد.“

تفاوت رياکارانه‌اي که بين آنچه روزنامه‌ي شين‌هوآ در سال 1939 نوشت و آنچه جيانگ‌ زمين در سال 2000 گفت نشان دهنده‌ي سرشت بدنهاد ح‌ک‌چ است.

پس از کشتار تيان‌آن‌من در سال 1989، ح‌ک‌چ با پروندهاي سياه ناشي از نقض حقوق بشر وارد عرصه‌ي جهاني گرديد. تاريخ به ح‌ک‌چ حق انتخابي داد. يا مي‌توانست به مردمش احترام گذاشته و وضعيت حقوق بشر را ارتقاء دهد يا به خلاف‌هاي خود در چين ادامه داده و تظاهر به احترام گذاشتن به حقوق بشر کند تا وجهه‌ي بين‌المللي خود را حفظ کند.

متأسفانه ح‌ک‌چ آنطور که از ذات خودکامه‌اش برمي‌آمد روش دوم را انتخاب کرد. تعداد زيادي افراد عاري از وجدان ولي بااستعداد و باهوش را در حوزه‌هاي مختلف علمي و مذهبي گرد آورد و آنها را به انتشار و تبليغات دروغ در کشورهاي خارجي به‌ کار گماشت تا چنين وانمود کند که ح‌ک‌چ در حال بهبود بخشيدن به حقوق بشر است. حزب يک سري ”حقوق“ کاذب را از خود درآورد مثل ”حق ادامه‌ي حيات“ يا حقوق مسکن و غذا. اينگونه مطرح شد که: وقتي مردم گرسنه‌اند آيا حق ندارند که صحبت کنند؟ حتي اگر قشر گرسنه نتواند صحبت کند، آيا مي‌توان به آناني که حق بقيه را تا خرخره خورده‌اند اجازه دادکه به‌جاي قشر گرسنه صحبت کنند؟ ح‌ک‌چ با بازي کردن با مقوله‌ي حقوق بشر سعي در فريب دادن مردم چين و دمکراسي‌هاي غربي داشت، حتي ادعا کرد که ”زمان حاضر از لحاظ رعايت حقوق بشر بهترين دوره در تاريخ چين است.“

ماده‌ي 35 قانون اساسي چين چنين بيان کرده که شهروندان جمهوري خلق چين از حق آزادي بيان، نشر، گردهمايي، ايجاد انجمن، اعتراض و تظاهرات برخوردارند. ح‌ک‌چ تنها با کلمات بازي کرده است. تحت قانون ح‌ک‌چ مردم بي‌شماري از حق اعتقاد، بيان، نشر، گردهمايي و دفاعيه‌ي قانوني محروم شده‌اند. ح‌ک‌چ حتي دستور داد که استيناف بعضي گروه‌هاي خاص غير‌قانوني اعلام گردد. در چندين مورد در سال 2004 بعضي از شهروندان تقاضاي راهپيمايي در پکن را کردند. به جاي موافقت با آن، دولت اقدام به دستگيري آنان کرد. سياست ”يک کشور و دو نظام“ هنگ‌کنگ که توسط ح‌ک‌چ به قانون اساسي اين کشور اضافه شد نيز حقه‌اي بيش نيست. ح‌ک‌چ اعلام مي‌دارد که تا 50 سال هيچ تغييري در هنگ‌کنگ داده نمي‌شود حال آنکه تنها در مدت 5 سال پس از بازگردانده شدن آن به چين با تصويب قوانين ظالمانه مثل ماده‌ي 23 سعي در تبديل دو نظام به يک نظام دارد. [7]

سياست شريرانه‌ي جديد ح‌ک‌چ استفاده از ”آزادي بيان“ دروغين براي گسترش نظارت و کنترل خود بر مردم است. امروزه به نظر مي‌رسد که چيني‌ها با آزادي بيشتري سخنان خود را بيان مي‌‌کنند و در عين حال اينترنت اجازه داده است تا اخبار با سرعت بيشتري پخش شود. از اين رو امروزه ح‌ک‌چ ادعا مي‌کند که آزادي بيان به مردم اعطاء گرديده و بسياري از مردم چنين چيزي را پذيرفته‌اند. اين ظاهري دروغين است. علت اين نيست که ح‌ک‌چ با مردم مهربان شده بلکه به هر حال نمي‌تواند از پيشرفت‌هاي اجتماعي و فن‌آوري جلوگيري نمايد. بگذاريد به نقشي که ح‌ک‌چ در برخورد با اينترنت ايفا مي‌کند بپردازيم: ح‌ک‌چ وب سايت‌ها را مسدود مي‌کند، اطلاعات را فيلتر مي‌کند، تالارهاي گفتگو (Chat Room) را نظارت کرده، نامه‌هاي الکترونيکي را کنترل کرده و کاربر‌هاي اينترنتي را متهم مي‌کند. هرآنچه که انجام مي‌دهد سيري قهقرايي دارد. امروزه با کمک سرمايه‌داراني که از حقوق ‌بشر و وجدان بويي نبرده‌اند، ح‌ک‌چ پليس خود را به وسايلي مدرني مجهز کرده که مي‌توانند از درون اتومبيل‌هاي مخصوص پليس کوچکترين حرکت کاربران اينترنت را از بيرون کنترل کنند. وقتي مي‌بينيم که چگونه ح‌ک‌چ در روز روشن چنين اعمال شيطاني را انجام مي‌دهد و اينگونه در مسير رسيدن به رعايت حقوق بشر سير قهقرايي را مي‌پيمايد چگونه مي‌توانيم انتظار داشته باشيم که بهبودي در اين زمينه حاصل کند؟ ح‌ک‌چ خود اينگونه بيان داشت که: ”آن به سمت خارج بازتر شده اما از درون بسته‌تر مي‌گردد.“ سرشت پليد ح‌ک‌چ هرگز تغيير نکرده است.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) به‌منظور ايجاد وجهه‌ي قابل قبول براي خود در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل در سال 2004 مواردي را برشمرد که در آنها سوء ‌استفاده‌کنندگان از حقوق بشر را به شدت تنبيه کرده بود. اين موارد تنها تظاهري در ‌پيش چشمان افراد خارجي بود حال آنکه هيچ پايه و اساسي نداشت. علت اين است که در چين بزرگترين ناقضين حقوق بشر خود ح‌ک‌چ و دبير کل اسبق حزب جيانگ‌ زمين، وزير اسبق کمسيون قضايي و سياسي لوئو گان (Luo Gan)، وزير امنيت عمومي جو يونگ‌کانگ (Zhou Yongkang) و قائم مقام آن وزاتخانه ليو جينگ (Liu Jing) هستند. نمايش آنها مبني بر تنبيه ناقضين حقوق بشر مثل اين است که دزدي فرياد بکشد ”دزد را بگيريد!“

اين کار حزب را مي‌توان اينگونه به زبان تمثيل بيان کرد: فرض کنيد که يک تجاوزگر زنجيره‌‌اي دور از چشم مردم روزانه 10 دختر را مورد تجاوز قرار مي‌داد. ولي حالا که مردم در اطرافش هستند تنها يک دختر را پيش روي آنها مورد تجاوز قرار مي‌دهد. آيا مي‌توان گفت که اين شخص سير صعودي را پيموده و بهتر شده است؟ تغيير او از تجاوز دور از چشم مردم به تجاوز در پيش چشم آنها فقط اين را مي‌رساند که او بي‌شرم‌تر و وقيح‌تر شده است. طبيعت او هرگز تغييري نيافته است. تنها چيزي که براي او عوض شده اين است که ارتکاب به جرم برايش به سادگي گذشته نيست.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) درست شبيه همان متجاوز زنجيره‌اي است. طبيعت خودکامه‌ي ح‌ک‌چ و ترس باطني او از از دست دادن قدرت باعث شده که هيچ احترامي براي مردم قائل نباشد. منابع انساني، مادي و مالي که براي پوشش دادن به پرونده‌ي نقض حقوق بشر خود از آنها استفاده مي‌کرد بسيار فراتر از تلاش‌هايش در جهت بهبود واقعي وضعيت حقوق بشر رفته است. ميل ح‌ک‌چ به کشتار بي‌حد و حصر و آزار و شکنجه بزرگترين بداقبالي مردم چين به شمار مي‌آيد.


آماده شدن براي انجام اعمال شيطاني و مخفي شدن در پشت ”قانون“

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) براي محافظت از منافع نورچشمي‌هاي خود از يک طرف ظاهرسازي قبلي خود را به کلي کنار گذاشته و کارگران، رعايا و توده‌ي مردم را رها کرده و از طرف ديگر ابزار و وسايل فريب و خدعه را گسترش داده و هر روز تعداد بيشتري از موارد نقض حقوق بشر در پيش جامعه‌ي بين‌الملل هويدا مي‌شود. ح‌ک‌چ با استفاده از لغت‌ها و عبارات محبوب مثل ”حکومت قانون“، ”بازار“، ”براي مردم“، و ”اصلاحات“ مردم را سردرگم مي‌کند. ح‌ک‌چ قادر نيست سرشت پليد خود را مخفي کند حتي اگر ”کت شلوار سبک غربي“ را به تن کند. چنين ظاهري تنها اثر فريبنده‌ي بيشتري نسبت به ”لباس فرم مائو“ دارد. در مزرعه‌ي حيوانات نوشته‌ي جرج ارول (George Orwell) که در سال 1945 به چاپ رسيد، خوک‌ها ياد گرفتند که به روي دو پا ايستاده و راه بروند. اين مهارت تازه به خوک‌ها وجهه‌هاي جديدي داد ولي باطن آنها همان خوک بود.


أ- وضع کردن قانون‌ و مقرراتي که ناقض قانون اساسي چين است

قوانين و مقرراتي که ناقض قانون اساسي هستند به تصويب رسيده و به رده‌هاي مختلف و کارکنان تمام بخش‌هاي دولتي ابلاغ شده و به عنوان مبنايي براي سد کردن راه تلاش‌هاي مردم جهت توقف آزار و شکنجه، بدست آوردن آزادي و بهبود وضع حقوق بشر به کار مي‌روند.


ب- مشکلات غير‌سياسي با ابزارهاي سياسي مورد بررسي قرار مي‌گيرند

مشکلات ساده‌ي اجتماعي بزرگ‌نمايي شده و تحت عنوان ”رقابت با حزب براي توده‌ها“، ”سعي در ساقط کردن حزب و کشور“، ”اغتشاش“ و ”نيروهاي دشمن“ مطرح مي‌گردند. يک موضوع غير‌سياسي از روي عمد سياسي جلوه داده شده تا حزب بتواند در مقابل آن تحرکات سياسي انجام داده و با ابزار تبليغاتي خود نفرت را در دل مردم ايجاد کند.


ج- مهار و کنترل موضوعات سياسي از طريق روش‌هاي فريبکارانه

آخرين سياست ح‌ک‌چ براي حمله به شهروندان حامي دمکراسي و روشن‌فکران آزادانديش قرار دادن تله بر سر راه‌شان و زنداني کردن آن‌ها است. اين تله‌ها شامل اتهامات دروغيني از سرپيچي‌هاي مدني مثل فحشا و فرار از پرداخت ماليات هستند. حمله‌گرها از اتهامات سطح پايين استفاده کرده تا خود مورد اتهام گروه‌هاي بيروني قرار نگيرند. اين اتهامات که اغلب براي ريختن آبروي افراد در جامعه‌ طرح‌ريزي مي‌شوند کافي هستند تا شخص قرباني را مورد تمسخر عامه‌ي مردم قرار دهند.


تنها تغييري که در سرشت پليد ح‌ک‌چ رخ داده اينست که نسبت به قبل بي‌شرم‌تر شده و از انسانيت فاصله‌ي بيشتري گرفته است.


ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) بيش از يک ميليارد نفر را با منطق منحرف و دروغين خود اسير ساخته

فرض کنيد يک مجرم هرزه به‌زور وارد خانه‌اي شده و به دختري تجاوز کرده در محکمه در دفاع از خود مي‌گويد که او دختر را نکشته و تنها به او تجاوز کرده است. از آنجا که کشتن از تجاوز بدتر است، او ادعا مي‌کند که بي‌گناه بوده و بايد فوراً آزاد شود. او بگويد که مردم بايد به خاطر اينکه دختر را نکشته و فقط به او تجاوز کرده او را مورد تشويق نيز قرار دهند. چنين منطقي مسخره است. با اين حال منطق ح‌ک‌چ در دفاع از کشتار چهارم ژوئن 1989 ميدان تيان‌آن‌من دقيقاً شبيه منطق همان مجرم است. ح‌ک‌چ ادعا کرد که ”سرکوبي دانشجويان“ از بروز ”ناآرامي‌هاي داخلي“ در چين جلوگيري کرد. بنابرين براي جلوگيري از ”ناآرامي‌هاي داخلي“ سرکوب دانشجويان موجه بود.

”تجاوز يا قتل، کداميک بهتر است“؟ اگر يک مجرم چنين سؤالي را از قاضي محکمه بپرسد آن نشانه‌ي بي‌شرمي اوست. درست به همين شکل در مورد کشتار ميدان تيان‌آن‌من نيز ح‌ک‌چ و هم‌دستانش هيچ احساس گناهي نکردند. در عوض از جامعه پرسيدند که کداميک بهتر است- ”سرکوب دانشجويان يا ناآرامي داخلي که مي‌تواند به جنگ داخلي منجر گردد؟“

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) کنترل کل دستگاه‌هاي کشور و ابزار تبليغاتي را به دست دارد. به عبارت ديگر، 3/1 ميليارد نفر از مردم چين گروگان و اسير او هستند. ح‌ک‌چ با داشتن 3/1 ميليارد نفر گروگان هميشه مي‌تواند چنين نتيجه‌گيري کند که اگر گروه معيني از مردم را سرکوب نکند، تمام ملت درگير آشوب و مصيبت خواهند گرديد. با استفاده از اين بهانه مي‌تواند هر گروه يا فردي را که بخواهد سرکوب کند و سرکوب کردن او همواره موجه مي‌نمايد. با وجود چنين نتيجه‌گيري‌هاي فريبکارانه و دروغيني آيا مجرمي بي‌شرم‌تر از ح‌ک‌چ در جهان پيدا مي‌شود؟


تشويق و تهديد - از ”اعطاي“ آزادي تا افزايش سرکوب

بسياري از چيني‌ها اعتقاد دارند که امروزه از آزادي بيشتري نسبت به قبل برخوردارند به همين دليل اميد به بهبودي و دوام ح‌ک‌چ دارند. در حقيقت ميزان آزادي ”اعطاء“ شده به مردم بستگي به اين دارد که ح‌ک‌چ تا چه حد درگير بحران شده باشد. ح‌ک‌چ هرکاري مي‌کند تا منافع جمعي حزب حفظ گردد، از دادن به اصطلاح دمکراسي و آزادي گرفته تا رعايت حقوق بشر.

با اين همه، تحت رهبري ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، به اصطلاح ”آزادي“ داده شده توسط ح‌ک‌چ توسط هيچگونه مرجع قضايي حمايت نگرديده است. چنين ”آزادي‌اي“ صرفاً ابزاري است براي فريب و کنترل مردم در مقابل حرکت جهاني آغاز شده به سمت دمکراسي. در بطن، چنين ”آزادي‌اي“ در تضاد شديد با ديکتاتوري ح‌ک‌چ است. زمانيکه اين تضاد به حدي فراتر از تحمل ح‌ک‌چ برسد، ح‌ک‌چ تمام اين ”آزادي“ را به يکباره پس مي‌گيرد. در تاريخ ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، چندين دوره وجود دارد که در آن آزادي بيان محترم شمرده شده و هر يک از آنها دوره‌اي مبني بر کنترل شديد را به همراه دارند. اين الگوي ادواري موجود در تاريخچه‌ي ح‌ک‌چ نشان‌دهنده‌ي سرشت عاري از وجدان ح‌ک‌چ است.

در دوره‌ي اينترنت امروز اگر به وب سايت شين‌هوا يا روزنامه‌ي اينترنتي مردم که رسانه‌هاي رسمي ح‌ک‌چ هستند سري بزنيد مي‌بينيد که تنها تعداد معدودي گزارش حاوي اطلاعات منفي در مورد چين وجود دارند. اول اينکه در چين امروز خبرهاي بد بسياري با سرعت زياد در حال انتشار در سراسر کشور هستند و خبرگزاري‌ها بايد حداقل چند تا از آنها را منتشر کنند تا بتوانند اعتبار خود را حفظ کنند. دوم آنکه موضع اين گزارشات خبري با علايق ح‌ک‌چ تطبيق دارد چراکه ”انتقاد جزئي، کمک بزرگي است.“ خبرها همواره تقصير خبرهاي بد را به گردن اشخاص خاص که کاري به کار حزب ندارند انداخته و از رهبري ح‌ک‌چ براي رفع و رجوع آن تشکر مي‌کند. ح‌ک‌چ با مهارت کامل کنترل مي‌کند که چه چيزي گزارش شود، چه چيزي گزارش نشود، چگونه گزارش شود و اينکه رسانه‌هاي چيني آن‌را گزارش کنند يا رسانه‌هاي خارج از کشور که تحت کنترل ح‌ک‌چ قرار دارند.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) با مهارت اخبار بد را دست‌کاري کرده و به ‌گونه‌اي جلوه مي‌دهد که بتواند از طريق آنها قلب مردم را بربايد. بسياري از جوانان چيني امروزه بر اين خيال هستند که ح‌ک‌چ آزادي بيان خوبي را در اختيار مردم قرار داده و از اين رو اميد به پيشرفت ح‌ک‌چ دارند. آنها قرباني استراتژي‌هاي ”دقيق و ظريف“ خبرگزاري‌هاي بي‌انصاف کنترل‌شده‌ي دولت هستند. علاوه بر اين با ايجاد يک موقعيت هرج‌ومرج‌زا در جامعه‌ي چين و در پي آن مطرح کردن مقداري از آن از طريق رسانه‌ها، ح‌ک‌چ مي‌تواند مردم را متقاعد کند که تنها ح‌ک‌چ قادر است چنين آشفتگي اجتماعي را کنترل کند و از اين طريق تأييد مردم بر حکومت ح‌ک‌چ را جلب مي‌کند.

بنابرين نبايد به اشتباه فکر کنيم که ح‌ک‌چ تغيير کرده حتي اگر نشانه‌هايي از حقوق بشر ديده مي‌شود. در تاريخ زماني‌که ح‌ک‌چ در حال مبارزه براي براندازي دولت "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT بود تظاهر مي‌کرد که براي دمکراسي مي‌جنگد. ذات خبيث ح‌ک‌چ به گونه‌اي است که به هيچ يک از قول‌هايش نمي‌توان اعتماد کرد.



ث- جنبه‌هاي مختلف سرشت پليد ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)

فروختن اراضي ملي از روي خودخواهي و خيانت کردن به ملت تحت نام ”اتحاد ملي“
”آزادسازي تايوان“ و ”متحد کردن تايوان“ همواره شعار تبليغاتي ح‌ک‌چ در طول دهه‌هاي گذشته بوده است. با استفاده از اين شعار، ح‌ک‌چ همواره مانند يک وطن‌پرست و ملي‌گرا عمل نموده است. آيا ح‌ک‌چ واقعاً به انسجام و تماميت ارضي کشور اهميت مي‌دهد؟ به هيچ‌ وجه. تايوان صرفاً يک معضل تاريخي است که در اثر درگيري‌هاي بين ح‌ک‌چ و "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT بوجود آمده و ابزاري است که ح‌ک‌چ توسط آن به رقباي خود ضربه زده و حمايت مردم را جلب مي‌کند.

در روزهاي آغازين که ح‌ک‌چ ” شوروی چينی“ را در زمان حکومت ملی پايه‌گذاري کرد، ماده‌ي 14 قانون اساسي‌اش مبني بر اين بود که ”هر يک از اقوام يا استان‌هاي داخل کشور چين مي‌تواند اعلام استقلال کند.“ براي هماهنگي با اتحاد جماهير شوروي، شعار ح‌ک‌چ نيز ”حمايت از شوروي“ بود. در زمان جنگ چين و ژاپن هدف اصلي ح‌ک‌چ ارتقاء موقعيت خود بود نه مبارزه با اشغال‌گران ژاپني. در سال 1945 ارتش سرخ شوروي وارد شمال شرق چين شد و اقدام به دزدي، قتل و تجاوز کرد ولي ح‌ک‌چ حتي يک کلمه نيز در مخالفت با اين عمل نگفت. به همين ترتيب وقتي شوروي از اعلام خودمختاري و استقلال مغولستان حمايت کرد، ح‌ک‌چ کاملاً ساکت ماند.

در پايان سال 1999، چين و شوروي توافقنامه‌اي را مبني بر به رسميت شناختن مرزهاي يکديگر امضاء کردند که طي آن چين تمامي توافق‌هاي ناعادلانه‌اي را که بيش از 100 سال قبل بين روسيه و سلسله‌ي چينگ (Qing) انجام گرفته بود بدون قيد و شرط پذيرفت و بيش از يک ميليون کيلومتر مربع زمين را به روسيه فروخت، سرزميني ده‌ها برابر مساحت کشور تايوان. در سال 2004، چين و روسيه يک موافقت‌نامه‌ي تکميلي را در مورد مرزهاي شرقي چين و شوروي امضاء کردند و حاکميت نيمي از جزيره‌ي هي‌شيازي (Heixiazi) در استان هيلونگ‌جيانگ (Heilongjiang) را مجدداً به روسيه واگذار کرد.

با توجه به مشکلات مرزي ديگر مثل جزاير نانشا (Nansha) و جزيره‌ي ديائويو (Diaoyu) به اين نتيجه مي‌رسيم که ح‌ک‌چ اهميتي به از دست دادن اين اراضي نداده چراکه تأثيري به روي کنترل و قدرتش نداشته‌اند. ح‌ک‌چ مسئله‌ي ”اتحاد تايوان“ را در بوق و کرنا انداخت که صرفاً پرده‌اي از دود و ابزاري براي تحريک حس وطن‌ پرستي کورکورانه‌ي مردم بود و اذهان عمومي را از مسائل و درگيري‌هاي داخلي منحرف مي‌کرد.


شرارت‌هاي سياسي بدون هيچ‌گونه قيد و بند اخلاقي

يک دولت بايد همواره تحت نظارت باشد. در کشورهاي دمکراتيک، جدايي قوه‌ها بعلاوه‌ي آزادي بيان و مطبوعات، مکانيزم‌‌‌هاي خوبي براي نظارت بر دولت هستند. اعتقادات مذهبي نيز محدوديت‌هاي اخلاقي را به آن اضافه مي‌کند.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) مروج الحاد است چراکه سرشت خداجويي ندارد که براي رفتارش محدوديت‌هاي اخلاقي قائل شود. در نتيجه، زمانيکه ح‌ک‌چ شروع به ظلم و شرارت مي‌کند هيچ چيز جلودار آن نيست. از نظر ح‌ک‌چ چه نظارتي بر آن وجود دارد؟ ”خود ح‌ک‌چ خودش را نظارت مي‌کند!“ اين شعاري است که حزب ده‌ها سال است که توسط آن مردم را فريب مي‌دهد. در زمان‌هاي گذشته آن را ”انتقاد از خود“ مي‌ناميدند، بعدها ”خود ‌نظارتي“ و ”خود بهينه‌‌‌سازي رهبري حزب“ و اخيراً ”خود بهينه‌سازي ظرفيت حاکميت حزب“ مي‌نامند. ح‌ک‌چ بر قدرت فوق‌العاده‌اي که آن براي به اصطلاح ”خود بهبودي“ دارد تأکيد مي‌کند. ح‌ک‌چ تنها به حرف بسنده نمي‌کند بلکه به آن عمل مي‌کند مثل پايه‌گذاري ”کميته‌‌‌‌‌‌‌‌ي بازرسي- تنبيهي مرکزي“ و ”اداره‌ي فرجام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي“ و از اين قبيل. اين نهادها در ظاهر زيبا هستند ولي در باطن ”گلدان‌هاي تزئيني“ فريبنده‌اي که مردم را گمراه مي‌کنند.

بدون محدوديت‌هاي اخلاقي و قانون، ”خود بهبودي“ ح‌ک‌چ مظهر اين ضرب‌المثل سنتي و کهن چين است که مي‌گويد ”شياطيني که از قلب خود شخص بيرون مي‌آيند.“ اين تنها بهانه‌اي است که ح‌ک‌چ از آن براي اجتناب از قبول نظارت‌هاي خارجي و امتناع از لغو ممنوعيت آزادي مطبوعات و تشکل احزاب آزاد سياسي تراشيده است. اراذل سياست‌مدار از اين حربه براي تحميق مردم و حمايت از قدرت ح‌ک‌چ و منافع هيأت حاکم استفاده مي‌کنند.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) متخصص توطئه‌چيني سياسي است. ”ديکتاتوري دمکراتيک مردمي“، ”مرکزيت دمکراتيک“، ”مشاوره‌ي سياسي“ و غيره همگي نقشه‌هايي فريبنده‌اند. بجز کلمه‌ي ديکتاتوري بقيه‌ي آنها دروغي بيش نيستند.


حقه و کلک - از مقاومت دروغين در مقابل چپاول ژاپن گرفته تا ضد تروريسم شيادانه

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) همواره ادعا کرده که مردم را در شکست دادن غارت‌گران ژاپني رهبري کرده است. حال آنکه آرشيوهاي تاريخي بسيار نشان مي‌دهند که ح‌ک‌چ عمداً از نبرد در جنگ چين و ژاپن اجتناب کرد. ح‌ک‌چ تنها از موقعيت به دست آمده ناشي از درگيري دولت "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT در جنگ با ژاپن استفاده کرد و قدرت خود را افزايش داد.

تنها نبردهاي مهمي که ح‌ک‌چ در آنها شرکت کرد نبرد گذرگاه پينگ‌شينگ (Pingxing Pass) و نبرد صد لشکر بودند. در نبرد گذرگاه پينگ‌شينگ، ح‌ک‌چ به هيچ عنوان رهبر و يا نيروي غالب در نبرد به حساب نمي‌آمد. در عوض نيروهاي ح‌ک‌چ تنها به کمين واحدهاي ژاپني مي‌نشستند. در مورد نبرد صد لشکر نيز، در داخل ح‌ک‌چ عقيده بر اين است که شرکت در اين نبرد سياست‌هاي استراتژيک حزب مرکزي را نقض کرد. پس از اين دو نبرد، مائو و ارتش ح‌ک‌چ نه در هيچ نبرد جدي ديگري درگير شدند و نه قهرماناني مثل دونگ ‌کونروي (Dong Cunrui) در جنگ سال 1948 با "كومين‌تانگ"حزب ملی گرا KMT و هوانگ ‌جي‌گوانگ (Huang Jiguang) در جنگ کره را در جنگ چين و ژاپن ، پرورش دادند. تنها چند نفر از فرماندهان بلند‌پايه‌ي ح‌ک‌چ در ميدان جنگ با ژاپن کشته شدند. تا امروز ح‌ک‌چ نتوانسته ارقامي را مبني بر ميزان تلفات خود در جنگ بين چين و ژاپن منتشر کند و در سراسر چين بناهاي يادبود چنداني که مربوط به کشته‌هاي ح‌ک‌چ در جنگ بين چين و ژاپن باشند به چشم نمي‌خورند.

در آن زمان، ح‌ک‌چ دولتي مرزي را در استان‌هاي شانزي (Shaanxi)، گان‌سو (Gansu) و نينگ‌شيا (Ningxia) به دور از جبهه‌ي جنگ پايه‌گذاري کرد. بر طبق اصطلاحات و اسامي امروزي، ح‌ک‌چ در حال اجراي ”يک کشور و دو نظام“ يا ”دو چين“ در داخل چين بود. گرچه فرماندهان ح‌ک‌چ به ايستادگي و مقاومت در مقابل ژاپن بي‌ميل نبودند ولي مقامات بلندپايه ح‌ک‌چ در شرکت در جنگ با ژاپن مصمم ظاهر نشدند. در عوض، آنها به فکر اقداماتي بودند که از منافع و ذخاير خود حفاظت کرده و از جنگ به عنوان فرصتي براي تقويت خود استفاده کنند. زمانيکه در سال 1972 چين و ژاپن مناسبات و روابط ديپلماتيک خود را از سر گرفته، مائو زدانگ حقيقت را براي نخست وزير ژاپن کاکويي تاناکا (Kakuei Tanaka) فاش کرده و گفت که ح‌ک‌چ بايد از ژاپن تشکر کند چرا که اگر جنگ بين ژاپن و چين نبود، ح‌ک‌چ نمي‌توانست در چين قدرت گيرد.

حقيقت بالا مدعايي است بر بطلان ادعاي ح‌ک‌چ مبني بر رهبري مردم چين در مقابله با ژاپن در جنگ هشت ساله‌ي بين اين دو کشور و پيروزي نهايي چين.

پس از گذشت نيم قرن و پس از حمله‌ي يازدهم سپتامبر تروريست‌ها به خاک آمريکا، مبارزه با تروريسم موضوع مورد بحث تمام کشورهاي جهان گرديد. ح‌ک‌چ مجدداً در صدد استفاده از استراتژي‌هاي فريبکارانه درست مثل آنچه در جنگ بين چين و ژاپن به کار گرفته بود برآمد. با استفاده از بهانه‌ي مقابله با تروريسم، ح‌ک‌چ به بسياري از مذهبيون، ناراضي‌ها و گروه‌هاي درگير در منازعات قومي و منطقه‌اي برچسب تروريست زد. ح‌ک‌چ تحت لواي تلاش‌هاي ضد تروريست بين‌المللي سرکوب‌هاي شديدي را آغاز نمود.

در 27 سپتامبر سال 2004، خبرگزاري شين‌هوا به نقل از روزنامه شين‌جينگ (Xinjing) اعلان کرد که پکن قصد دارد اولين اداره‌ي مبارزه با تروريسم را در ميان تمامي استان‌ها و شهرهاي چين تأسيس کند. برخي از رسانه‌هاي خارجي هوادار ح‌ک‌چ نيز اين موضوع را در سر تيتر خبرهاي خود قرار داده و نوشتند که ”اداره‌ي 610 به مبارزه‌ي ضد تروريسم پيوست.“ (اداره‌ي 610 يک شبکه از آژانس‌هاي دولتي است که اختصاصاً براي آزار و شکنجه تمرين‌کنندگان فالون ‌گونگ تأسيس شده)، و ادعا کردند که اداره‌ي ضد تروريسم تمرکز خود را بر حمله به ”نهادهاي تروريستي“ از جمله فالون گونگ خواهد گذاشت.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) انگ ”تروريست“ را بر مردمي نهاد که هيچ اسلحه‌اي در دست ندارند و زمانيکه مورد ضرب و شتم قرار مي‌گيرند هيچ‌گونه مقابله‌اي نمي‌کنند و با آرامش براي حق مسلم خود درخصوص اعتقادشان درخواست استيناف مي‌کنند. ح‌ک‌چ با سوء استفاده از جو ضد تروريسم، نيروهاي ويژه‌ي ضد تروريستي خود را که تا دندان مسلح بودند بسيج کرد تا سرکوب سريع و همه‌جانبه‌اي را در مورد اين گروه بي‌دفاع و آرامش‌طلب اجرا کند. علاوه بر اين، ح‌ک‌چ از بهانه‌‌ي ضد تروريسم استفاده کرد و آزار و شکنجه‌ي تمرين‌کنندگان فالون ‌گونگ را از ديد جوامع بين‌الملل دور نگه داشت. حقه و کلک‌هايي که امروزه توسط ح‌ک‌چ بکار گرفته مي‌شود تفاوت چنداني با آنچه در زمان جنگ بين چين و ژاپن به کار گرفته مي‌شد ندارد و تنها مي‌توان گفت که اينگونه رفتار با چنين موضوع مهمي که تلاش ضد تروريست بين‌الملل نام دارد کاملاً شرم‌آور است.


تظاهر به صداقت و موافقت علني در عين مخالفت پنهاني

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) خود به مکتب خود اعتقادي ندارد حال آنکه ديگران را مجبور به قبول آنها مي‌کند. اين يکي از مزورانه‌ترين روش‌هاي بکار گرفته شده توسط ح‌ک‌چ است. ح‌ک‌چ خود مي‌داند که مکتبش غلط است و نظريه‌ي سوسياليسم حقيقت ندارد. خود ح‌ک‌چ به اين مکتب اعتقادي ندارد ولي مردم را به پذيرفتن آن اجبار مي‌کند. کساني را که به آن اعتقادي نداشته باشند آزار و اذيت مي‌کند. ح‌ک‌چ با وقاحت تمام اين ايدئولوژي فريبکارانه را در قانون اساسي که پايه و اساس کشور و دولت چين است گنجانده است.

در زندگي واقعي، يک پديده‌ي جالب وجود دارد. بسياري از مقامات عالي‌رتبه‌ مقام و منصب خود را در درگيري‌هاي سياسي درون حزبي و يا به علت فساد از دست مي‌دهند. اينها خود همان کساني هستند که در مجامع عمومي دم از صداقت و ايثار و فداکاري مي‌زنند حال آنکه خود اقدام به رشوه‌خواري، مفاسد و ديگر اعمال شرم‌آور در پشت پرده مي‌کنند. بسياري از به اصطلاح ”خدمت‌گزاران مردم“ به همين دلايل از کار برکنار شده‌اند، از جمله لي‌ جياتينگ (Li Jiating) استاندار اسبق استان يانان (Yannan)، ليو فنگ‌رن (Liu Fangren) دبير حزب در استان گويي‌جو (Guizhou)، چنگ ‌ويگائو (Cheng Weigao) دبير حزب استان هبي (Hebei)، تيان ‌فنگ‌شان (Tian Fengshan) وزير اراضي و منابع و وانگ ‌هوآي‌جونگ (Wang Huaizhong) معاون استاندار استان آن‌هوي (Anhoy). با اين وجود اگر به سخنراني‌هايشان گوش کنيد خواهيد ديد که بدون استثناء همگي از مبارزات عليه فساد حمايت کرده و به دفعات زيردستان خود را به درست‌کاري دعوت کرده در حاليکه خود مشغول اختلاس از صندوق دولت و رشوه‌خواري بوده‌اند.


گرچه ح‌ک‌چ براي بهبود وجهه‌ي خود گاهاً اعضاي پاک خود را ارتقاء داده و برخي افراد ايده‌آل‌گرا و باهوش را جذب حزب ‌کرده ولي بر همگان روشن است که معيارهاي اخلاقي دائماً درحال افول چين در چه وضع اسفناکي قرار دارد. چرا تبليغات ح‌ک‌چ مبني بر ”تمدن معنوي“ تأثيري در جهت بهبود اين وضع نداشته است؟

در حقيقت، رهبران حزب کمونيست زمانيکه سعي در اشاعه‌ي ”صفات اخلاق کمونيستي“ داشتند و شعار ”خدمت به مردم“ را بر زبان جاري مي‌کردند صرفاً صحبت‌هايي توخالي را تحويل مردم مي‌دادند. عدم هماهنگي بين آنچه رهبران کمونيستي مي‌گفتند و آنچه به آن عمل مي‌کردند را مي‌توان در رفتار پدر بنيان‌گذار ايشان يعني کارل‌ مارکس نيز ديد. مارکس يک پسر نامشروع داشت. لنين در اثر معاشرت با روسپي‌ها به بيماري سفليس مبتلا شد. استالين به علت اجبار يک خواننده به روابط نامشروع مورد اتهام قرار گرفت. مائو زدانگ خود را در شهوت غرق کرد. جيانگ ‌زمين بي‌بندوبار است. رهبر کمونيست روماني چاسسکو (Ceausescu) تمامي خويشاوندان خود را به طور شديدي ثروتمند کرد. کاسترو (Castro) رهبر کمونيست کوبا صدها ميليون دلار پول را در بانک‌هاي خارجي به حساب خود گذاشته است. رهبر کره‌ي شمالي کيم ايل ‌سونگ‌ (Kim Il Song) و فرزندانش زندگي بسيار منحط و پر ريخت و پاش دارند.

در زندگي روزمره، مردم عادي چين از جلسات مطالعات سياسي پوچ متنفر هستند. روز ‌به روز تعداد بيشتري از مردم در مورد موضوعات سياسي دو پهلو صحبت مي‌کنند چرا که همه مي‌دانند که آنها چيزي بيشتر از يک بازي سياسي نيستند. ولي هيچ‌کسي، نه گوينده و نه شنونده‌ي اين جلسات سياسي، بوضوح در مورد فريبکارانه بودن آنها سخني به ميان نمي‌آورد. اين يک راز آشکار است. مردم اين پديده را ”تظاهر صادقانه“ مي‌نامند. اعتقادات پر سر و صداي ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، چه ”نمودهاي سه‌گانه“ چندين سال پيش و چه ”بهبود ظرفيت حکومتي“ اخير و يا ”سه قلب“ امروز مبني بر ”گرم کردن، ثبات بخشيدن و به دست آوردن دل مردم“ همه بي‌معني هستند. کدام حزب حاکم است که نماينده‌ي منافع مردم نباشد؟ کدام حزب حاکم نسبت به ظرفيت حکومتي بي‌اعتناست؟ کدام حزب حاکم در پي بدست آوردن دل مردم نيست؟ هر حزبي که از اين ميان بهره‌اي نبرده باشد خيلي زود از صحنه‌ي سياست رانده مي‌شود. ولي ح‌ک‌چ چنين شعارهاي زائد و پرتي را به عنوان تئوري‌هاي غامض و پيچيده عنوان کرده و از تمام ملت مي‌خواهد که آنها را مطالعه کنند.

وقتي به‌تدريج تظاهر بخشي از فکر و عادات ميلياردها نفر گردد و فرهنگ حزب را تشکيل دهد، جامعه نيز به خودي خود به سمت خطا، تظاهر و پوچي پيش مي‌رود. جامعه بدون صداقت و اعتماد يک جامعه‌ي بحران‌زده است. علت چيست که ح‌ک‌چ چنين شرايطي را به‌وجود آورده است؟ در گذشته دليل آن ايدئولوژي حزب بود و امروز علت منافع آن است. اعضاي ح‌ک‌چ خود به خوبي مي‌دانند که تظاهر مي‌کنند ولي به هر حال اين کار را مي‌کنند. اگر ح‌ک‌چ چنين شعارها و تشريفاتي نداشته باشد نمي‌تواند براي مردم قلدري کند. ديگر نخواهد توانست مردم را بترساند و آنها را مجبور به اطاعت کند.


کنار گذاشتن وجدان و فداکاري عدالت در جهت منافع حزب

ليو شائوچي (Liu Shaoqi) [8] در کتاب ”پيشرفت‌هاي اخلاقي حزب کمونيست“ مشخصاً در مورد نياز ”اعضاي حزب به گنجاندن علائق شخصي خود در لابلاي علايق حزب“ توضيح داده است. در ميان اعضاي ح‌ک‌چ هميشه افراد درست‌کاري وجود داشته‌اند که نگران کشور و مردم خود بوده‌اند و هميشه مقاماتي بوده‌اند که هدف‌شان خدمت صادقانه به ملت بوده است. ولي در نظام مبتني بر منافع شخصي ح‌ک‌چ چنين افرادي دوام نمي‌آورند. اين افراد تحت فشارهاي مداوم جهت ”تسليم کردن انسانيت خود به ذات حزب“ اغلب پي مي‌برند که ادامه دادن غير ممکن است و خطر اخراج از منصب، يا بدتر، فاسد شدن وجود دارد.

تمامي مردم چين شخصاً ظلم و ستم ح‌ک‌چ را تجربه کرده و با تمام وجود آن را احساس کرده‌اند و در درون خود ترس بسيار زيادي را نسبت به خشونت ح‌ک‌چ به‌وجود آورده‌اند. از اين رو مردم جرأت عدالت‌خواهي را از دست داده و ديگر اعتقادي به قوانين آسماني ندارند. در ابتدا خود را تسليم قدرت ح‌ک‌چ مي‌کنند و سپس رفته رفته نسبت به مسايلي که مستقيماً به ايشان مربوط نمي‌شود بي‌اعتنا مي‌گردند. در نتيجه حتي منطق و تفکرشان نيز آگاهانه تغيير يافته، در قالب منطق حزب شکل گرفته و در مقابل ح‌ک‌چ تسليم مي‌گردد. اين نتيجه‌ي سرشت مافيايي ح‌ک‌چ است.


ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) با دست‌کاري حس وطن‌پرستي موجبات تحريک عامه‌ي مردم را فراهم مي‌کند

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) براي تحريک مردم از شعارهاي ”وطن‌پرستانه“ و ”ملي‌گرايانه“ استفاده مي‌کند. اين شعارها نه‌تنها با صداي بلند توسط ح‌ک‌چ مورد استفاده قرار مي‌گيرند بلکه استراتژي‌هاي مختلف بکارگرفته شده براي تحريک مردم در زمان‌هاي مختلف مورد آزمايش قرار مي‌گيرند. بعضي از چيني‌هاي مقيم خارج از کشور که ده‌ها سال است جرأت بازگشت به چين نداشته‌اند با خواندن شعارهاي وطن‌پرستانه در روزنامه‌ي مردم که خارج از چين منتشر مي‌گردد دچار حس وطن‌پرستي به مراتب قوي‌تر از کساني که در خود چين زندگي مي‌کنند مي‌گردند. چيني‌هايي که تحت تحريک ح‌ک‌چ قرار گرفته و در عين حال جرأت ”نه“ گفتن به سياست‌هاي ح‌ک‌چ را ندارند خشم خود را با هجوم به سفارت آمريکا يا کنسول‌گري‌ آن در چين و پرتاب تخم‌مرغ و سنگ و به آتش کشيدن اتومبيل و پرچم آمريکا نشان مي‌دهند و اين همه تحت لواي ”وطن‌پرستي“ صورت مي‌گيرد.

هر زمان که حزب کمونيست با موضوعي جدي که اطاعت مردم را مي‌طلبد مواجه مي‌شود از شعارهاي ”وطن‌پرستي“ و ”ملي‌گرايي“ براي بسيج کردن مردم استفاده مي‌کند. در تمامي موارد از جمله مسئله‌ي تايوان، هنگ‌کنگ، فالون ‌گونگ، تصادف هواپيماي جاسوسي آمريکا و جت جنگنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي چين، ح‌ک‌چ از روش‌هاي تلفيقي ايجاد ترس و وحشت و شستشوي مغزي استفاده کرده و مردم را از لحاظ ذهني به خشم آورده و براي جنگ آماده ساخته است. اين روش همان روشي است که توسط فاشيست‌هاي آلماني استفاده‌ مي‌شد.

از آنجا که تمامي منابع اطلاعات ديگر سانسور مي‌شوند، روند شستشوي مغزي ح‌ک‌چ معمولاً بسيار موفق است. گرچه چيني‌ها علاقه‌اي به ح‌ک‌چ ندارند ولي در فضايي مسموم در اثر تحريفات و اکاذيب ح‌ک‌چ زندگي کرده و مي‌انديشند. در زمان حمله‌ي آمريکا به عراق، براي مثال، بسياري از مردم چين با تماشاي تحليل‌هاي خبري CCTV [9] (تلويزيون رسمي چين) به خشم آمده و احساس تنفر، انتقام و ميل به جنگيدن شديدي وجودشان را پر مي‌کرد حال آنکه در دل، جنگي ديگر را نفرين مي‌کردند.


بي‌شرمي- مقدم دانستن حزب به مملکت و اجبار مردم به ترجيح دشمن به پدر خود

يکي از عبارت‌هايي که ح‌ک‌چ اغلب براي ترساندن مردم از آن استفاده مي‌کند عبارت ”نابودي حزب و کشور“ است، که در آن حزب را قبل از کلمه‌ي کشور ذکر مي‌کند. اصل بارز و مهم چين عبارت است از: ”چين جديدي بدون ح‌ک‌چ وجود نخواهد داشت.“ مردم از کودکي آموزش داده مي‌شوند تا ”به حزب گوش فرا دهند“ و ”رفتاري مثل بچه‌هاي خوب حزب داشته باشند.“ سرودهايي در مدح حزب بخوانند: ”من حزب را مادر خود مي‌دانم.“ ”اوه، اي حزب، مادر عزيز من.“ ”لطف نجات حزب عميق‌تر از اقيانوس‌هاست.“ ”عشق نسبت به پدر و مادرم نمي‌تواند از عشق من نسبت به حزب بيشتر باشد.“ [10] آنها ”هر کجا که حزب بگويد رفته و مي‌جنگند.“ در زمان وقوع بلايا وقتي دولت به کمک مردم مي‌رود آنها ”از حزب و دولت تشکر مي‌کنند“- اول حزب و بعد دولت. يکي از شعارهاي نظامي مي‌گويد: ”حزب فرمان شليک را صادر مي‌کند.“ حتي زماني که متخصصان چيني شروع به طراحي يونيفرم براي قضات دادگاه‌ها کردند، براي دستمال‌گردن آن چهار دکمه‌‌ي طلايي در نظر گرفتند که اين دکمه‌ها از بالا به پايين سمبل حزب، مردم، قانون و کشور هستند. اين بدين معني است که حتي اگر قاضي باشيد، بايد همواره حزب را فراتر از قانون، کشور و مردم بدانيد.

در کشور چين حزب به قدرت برتر و در مقابل، کشور به زيردست حزب تبديل گرديده است. کشور وجود دارد که حزب وجود داشته باشد و گفته مي‌شود که حزب تجلي مردم و سمبل کشور است. عشق به حزب، رهبران حزب و کشور همگي با هم مخلوط شده ‌است و اين علت اصلي اين است که چرا در چين وطن‌پرستي تحرف شده است.

بسياري از مردم و اعضاي حزب تحت آموزش‌ها و تبليغات ظريف ولي مداوم ح‌ک‌چ دانسته و يا بدون اينکه خود متوجه باشند حزب را با کشور اشتباه مي‌گيرند. آنها به اين مسئله اعتقاد پيدا کرده‌اند که ”علاقه‌ي حزب“ بر همه چيز ارجح بوده و ”علاقه‌ي حزب همان علاقه‌ي مردم و کشور است.“ اين کار که نتيجه‌ي تلقينات ح‌ک‌چ است فضايي را به وجود آورده که حزب بتواند به راحتي به کشور خيانت کند.


بازي ”پرداخت خسارت“ و جلوه دادن خلاف‌کاري تحت عنوان ”موفقيت‌هاي بزرگ“

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) در طول تاريخ اشتباهات زيادي کرده است ولي همواره گناه آنها را به گردن اشخاص يا گروه‌هاي ديگر انداخته و آنها را وادار به پرداخت خسارت و بازسازي مي‌کند. اين کار نه‌تنها باعث مي‌شود که قربانيان اين اشتباهات از ح‌ک‌چ سپاس‌گزار باشند بلکه اين توانايي را به ح‌ک‌چ مي‌دهد که بتواند از زير مسئوليت اعمال خلاف‌کارانه‌ي خود به طور کامل شانه خالي کند. ح‌ک‌چ ادعا مي‌کند که ”نه تنها از اشتباه کردن نمي‌ترسد بلکه در تصحيح آنها بسيار خبره است.“ [11] و اين اکسير جادويي ح‌ک‌چ شده است که به اين وسيله به دفعات از مقصر شناخته شدن فرار کرده است. به همين دليل نيز ح‌ک‌چ تا ابد ”عظيم، باشکوه و برحق“ باقي مي‌ماند.

شايد روزي برسد که ح‌ک‌چ تصميم بگيرد که حقوق زيان‌ديدگان کشتار ميدان تيان‌آن‌من را نيز جبران کرده و فالون ‌گونگ را نيز محترم بشمرد. ولي اينها همه حقه‌هاي رندانه‌اي است که ح‌ک‌چ از آنها براي طولاني‌تر کردن زندگي رو به افولش استفاده مي‌کند. ح‌ک‌چ هرگز شجاعت انتقاد از خود، افشاي جرايم و جبران گناهانش را نخواهد داشت.



ج- ح‌ک‌چ با ايجاد وحشت در تلاش خود براي نابودي ”درست‌کاري، شفقت و بردباري“ سرشت پليد خود را به عرصه‌ي ظهور مي‌گذارد

ادعاي دروغين ”خودسوزي ميدان تيان‌آن‌من“ که توسط فرقه‌ي ح‌ک‌چ مطرح گرديد مي‌تواند به عنوان دروغ قرن ثبت شود. دولت به منظور سرکوب کردن فالون ‌گونگ پنج نفر را اجير کرد تا به ظاهر تمرين‌کننده‌ي فالون ‌گونگ باشند و به ميدان تيان‌آن‌من رفته و خودسوزي دروغين خود را در آنجا به نمايش بگذارند. قربانيان با تباني براي دريافت پول در حقيقت سند مرگ خود را امضاء کردند چرا که يا در صحنه به ضرب کتک کشته شدند و يا آنکه بعداً به قتل رسيدند. حرکت آهسته‌ي فيلم ويدئويي خودسوزي ميدان تيان‌آن‌من که توسط CCTV ضبط گرديده نشان مي‌دهد که ليو چان‌لينگ (Lio Chunling)، يکي از خودسوزي‌کنندگان بلافاصله پس از آنکه يک افسر پليس به او ضربه‌ي محکمي وارد کرد در صحنه کشته شده است. از ديگر خطاهاي ضبط شده و برملا‌کننده، تصوير وانگ‌ جينگ‌دونگ (Wang Jingdong) در حالت نشسته است که بطري‌اي که گفته شده پر از بنزين بوده پس از خاموش کردن آتش بدن او دست‌نخورده و سالم بين زانوهاي او باقي مانده، ديگري مکالمه‌ي بين دکتر و جوان‌ترين قرباني به نام ليو سي‌يينگ (Liu Siying) و حضور فيلمبردار آماده براي فيلمبرداري صحنه است. اين مدارک کافي هستند که ثابت کنند که واقعه‌ي خودسوزي حقه‌اي شرورانه بوده که توسط رژيم پليد جيانگ‌ زمين براي اتهام وارد کردن به فالون ‌گونگ طراحي شد. [12]

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) براي ريشه‌کن کردن فالون ‌گونگ از روش‌هاي بسيار ظالمانه‌اي استفاده کرد. تمامي منابع مالي کشور را که در طول 20 سال گذشته از طريق اصلاحات و فضاي باز تجاري کسب گرديده بود غصب نمود. حزب، دولت، ارتش، پليس، جاسوسان، ديپلمات‌هاي خارجي و نهادهاي دولتي و غيردولتي مختلف بسيار را بسيج کرد. ح‌ک‌چ سيستم پوشش خبري جهان را وادار ساخت تا سانسور شديد اطلاعاتي را با استفاده از نظارت خود و ابزار با فن‌آوري بالا اعمال کند. تمام اين کارها را به قصد آزار و شکنجه گروهي از مردم صلح‌طلب که به فالون ‌گونگ، يک روش چي‌گونگ چيني پيوسته بودند انجام داد. روشي که براي پاک‌سازي بدن، فکر و اخلاقيات هماهنگ با سه اصل‌ ”راستي، شفقت و بردباري“ است. اينگونه آزار بي‌رحمانه‌ي مردم بي‌گناه تنها به دليل اعتقادشان، روشن‌گر ذات منحط ح‌ک‌چ است.

هيچ خلاف‌کاري در طول تاريخ، دروغي به وقاهت آنچه جيانگ‌ زمين و ح‌ک‌چ مي‌گويند نگفته است. آنها از طيف وسيعي از اکاذيب استفاده کرده که هر يک براي تخريب و دست‌کاري يک نوع تفکر و ايده طراحي شده و در آخر مردم را چنان گمراه مي‌کنند که اين اکاذيب بخشي از اعتقادشان گردد و از اين طريق حزب بتواند تنفر نسبت به فالون ‌گونگ را در مردم تحريک کند. آيا شما به علم اعتقاد داريد؟ ح‌ک‌چ مي‌گويد فالون ‌گونگ خرافات است. آيا به اعتقاد شما سياست نفرت‌انگيز است؟ ح‌ک‌چ ادعا مي‌کند فالون ‌گونگ درگير مسائل سياسي است. آيا شما به کساني که چه در چين و چه خارج از چين ثروتمند مي‌شوند رشک مي‌بريد؟ ح‌ک‌چ ادعا مي‌کند که فالون ‌گونگ ثروت‌اندوزي مي‌کند. آيا شما با سازمان‌دهي مخالفيد؟ ح‌ک‌چ ادعا مي‌کند که فالون ‌گونگ داراي سازمان‌دهي پيچيده‌اي است. آيا شما از شخصيت‌پرستي که ده‌ها سال است در چين حکمفرما است خسته نشده‌ايد؟ ح‌ک‌چ مي‌گويد که فالون ‌گونگ افکار را کنترل مي‌کند. آيا شما حس وطن‌پرستي نداريد؟ ح‌ک‌چ مي‌گويد که فالون ‌گونگ ضد چين است. آيا شما از اغتشاش نمي‌ترسيد؟ ح‌ک‌چ مي‌گويد که فالون ‌گونگ برهم‌زننده‌ي ثبات است. آيا شما تعجب نمي‌کنيد اگر فالون ‌گونگ واقعاً پايبند ”راستي، شفقت و بردباري“ باشد؟ ح‌ک‌چ مي‌گويد که فالون ‌گونگ راست، شفيق و صبور نيست. ح‌ک‌چ حتي منطق را نيز تحريف کرده و ادعا مي‌کند که شفقت مي‌تواند به وجود آورنده‌ي ميل به کشتن باشد.

آيا شما مي‌توانيد اعتماد کنيد که دولت اين دروغ‌ها را از خود درنياورده باشد؟ ح‌ک‌چ دروغ‌هايي را مي‌سازد که بزرگ‌تر و تکان‌دهنده‌تر از خودکشي و خودسوزي، کشتن اقوام و کشتار زنجيره‌اي هستند. آيا شما با فالون ‌گونگ ابراز همدردي نمي‌کنيد؟ ح‌ک‌چ ارزيابي سياسي شما را به آزار و شکنجه‌ي فالون ‌گونگ مرتبط کرده، مقام شما را تنزل داده، اخراج‌تان مي‌کند و يا اگر شخصي از تمرين‌کنندگان فالون ‌گونگ در محل کار شما وجود داشته باشد مزاياي کاري شما را قطع مي‌کند. بنابرين مجبور هستيد که دشمن فالون ‌گونگ باشيد.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) تعداد بي‌شماري از تمرين‌کنندگان فالون ‌گونگ را ربوده و آنها را به جلسات شستشوي مغزي برده تا آنها را مجبور به صرف نظر از اعتقادات برحق‌شان کرده، فالون ‌گونگ را منکر شده و قول بدهند که ديگر آن را تمرين نکنند. ح‌ک‌چ از راه‌هاي شيطاني زيادي براي انجام اين کار استفاده کرده از جمله مجازات افراد خانواده و همکاران، فشار تحصيلي، شکنجه‌هاي شديد و غيره. از تمرين‌کنندگان فالون ‌گونگي که با موفقيت شستشوي مغزي شده‌اند براي شستشوي مغزي و آزار ديگران استفاده مي‌گردد. ح‌ک‌چ خبيث اصرار دارد که انسان‌هاي خوب را به شياطين تبديل کند و آنها را وادار سازد تا به روي خطي تاريک حرکت کرده تا به انتهاي عمر خود برسند.



چ- سوسياليسم ظالمانه با ”خصوصيات چيني“

اصطلاح ”خصوصيات چيني“ براي مخفي کردن جرايم ح‌ک‌چ به کار مي‌رود. ح‌ک‌چ همواره ادعا کرده که موفقيت خود در انقلاب چين را مديون ”تلفيق مارکسيسم - لنينيسم با حقيقت مادي انقلاب چين“ است. ح‌ک‌چ کراراً از اصطلاح ”خصوصيات“ به عنوان يک ايدئولوژي براي حمايت از سياست‌هاي شرورانه و ناپايدار خود استفاده کرده است.


روش‌هاي فريب‌کارانه و ناپايدار

در زير ظاهر فريبنده‌ي ”خصوصيات چيني“، ح‌ک‌چ به چيزي به جز پوچي و بيهودگي دست نيافته است.

هدف ح‌ک‌چ از انقلاب به‌دست آوردن مالکيت عمومي ابزارهاي توليد بود و با همين ادعا جوانان بسياري را فريفت تا به سازمان حزبي ملحق شده تا به ايده‌آل‌هاي کمونيسم و اتحاد جامه‌ي عمل بپوشانند. بسياري از آنها حتي خانواده‌هاي خود را که صاحب مال و منالي بودند لو دادند. ولي اکنون که 83 سال از ظهور ح‌ک‌چ مي‌گذرد سرمايه‌داري مجدداً بازگشته و بخشي از خود ح‌ک‌چ گرديده است. حزبي که خود در گذشته پرچم‌دار برابري و مساوات بود.

امروزه بسياري از فرزندان و خويشاوندان رهبران ح‌ک‌چ خود سرمايه‌داراني جديد با ثروتي هنگفت هستند. بسياري از اعضا در تلاشند تا به اين گروه تازه به دوران رسيده بپيوندند. ح‌ک‌چ سرمايه‌داران و ملاکين را تحت نام انقلاب نابود کرد و اموال آنان را به يغما برد. اکنون ”شاه‌زادگان“ ح‌ک‌چ به وسيله‌ي اختلاس و فساد از سرمايه‌داران گذشته به مراتب ثروتمندتر شده‌اند. کساني که در ابتدا از حزب پيروي مي‌کردند اکنون با آه و افسوس مي‌گويند ”اگر مي‌دانستم اوضاع به اين صورت درمي‌آيد، هرگز از آنها پيروي نمي‌کردم.“ پس از چندين دهه تلاش و مبارزه امروز متوجه شده‌اند که تمام آنچه کرده‌اند عبارتست از قرباني کردن دارايي‌هاي پدران و برادران و زندگي خودشان در راه فرقه‌ي ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین).

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) ادعا مي‌کند که اين پايه‌ي اقتصادي است که ابرساختار را تعيين مي‌کند [13]؛ ولي در حقيقت اين پايه‌ي اقتصادي بوروکراتيک مقامات فاسد ح‌ک‌چ است که ”ابرساختار پرفشار“ را تعيين مي‌کند- يعني ابرساختاري که حياتش به فشار زياد وابسته است. از‌اين‌رو سرکوب کردن مردم سياست اصلي ح‌ک‌چ مي‌شود.

ديگر خصوصيت پليد ح‌ک‌چ در تغيير تعريف مفاهيم فرهنگي و در پس آن استفاده از اين تعريف‌هاي تغيير يافته جهت کنترل و انتقاد از مردم تجلي مي‌کند. مفهوم ”حزب“ مثالي در اين زمينه است. از آغاز، حزب‌ها هم در چين و هم در خارج از کشور پايه‌گذاري گرديده‌اند. تنها حزب کمونيست است که وراي حيطه‌ي اختيار يک حزب عمل مي‌کند. اگر به حزب بپيونديد، حزب تمامي جنبه‌هاي زندگي شما را تحت کنترل خود خواهد گرفت از جمله وجدان‌تان، هستي‌تان، معاش‌تان، و زندگي خصوصي‌تان. ح‌ک‌چ زماني که به قدرت سياسي دست يافت، جامعه، دولت و تمام ابزارهاي کشور را تحت کنترل خود قرار داد. ح‌ک‌چ همه چيز را به مردم و کشور ديکته مي‌کند، از مسائل مهمي مثل اينکه چه کسي بايد حاکم کشور يا وزير دفاع باشد و چه قوانين و مقرراتي بايد وضع گردند گرفته تا مسائل کوچک و حاشيه‌اي از قبيل اينکه چه کسي بايد با چه کسي ازدواج کند، چند فرزند داشته باشد و يا اينکه اساساً چه کسي حق حيات دارد. ح‌ک‌چ تمامي روش‌هاي کنترلي قابل تصور را يک‌جا به کار گرفته است.

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) تحت نام ديالکتيک يا بحث منطقي، تفکر همبسته، قوه‌ي ذهني نتيجه‌گيري و روح فلسفه را به‌طور کامل در مردم نابود کرده است. در حاليکه ح‌ک‌چ از ”بهره‌مندي بر اساس تلاش“ صحبت مي‌کند، روند ”مهيا کردن شرايط ثروت‌اندوزي براي برخي گروه‌هاي خاص“ همراه با ”بهره‌مندي بر اساس تلاش“ راه خود را پيش گرفته است. ح‌ک‌چ تحت پوشش شعار ”خدمت به مردم از صميم قلب“ کساني را که آن را باور کرده‌اند مي‌فريبند، سپس آنها را به طور کامل شستشوي مغزي کرده و تحت کنترل مي‌گيرد و رفته رفته آنها را به ابزاري بله‌قربان‌گو تبديل کرده تا ”از صميم قلب به حزب خدمت کنند“ و جرأت حرف زدن درباره‌ي حق مردم را نداشته باشند.


حزبي ماکياولي با ”خصوصيات چيني“

ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین) با به کارگيري يک اصل که براساس آن منافع و علايق حزب به بقيه ترجيح داده مي‌شود و با استفاده از فرقه‌ي شيطاني خود جامعه‌ي چين را به انحراف کشيده و خود را به مشمئزکننده‌ترين موجود در عالم بشريت تبديل کرده است. اين موجود با تمامي کشورها، دولت‌ها و نهادهاي ديگر متفاوت است. اصول اصلي آن بر پايه‌ي بي‌اصلي است. هيچ صداقتي پشت لبخند او وجود ندارد. با اين همه مردم رئوف قادر به درک ماهيت ح‌ک‌چ نيستند. بر اساس معيارهاي اخلاقي جهاني، مردم نمي‌توانند حتي تصور کنند که چنين موجود شيطاني بتواند نماينده‌ي يک کشور باشد. با استفاده از بهانه‌ي ”خصوصيات چيني“، ح‌ک‌چ خود را در ميان ملل مختلف جهان جا کرده است. اصطلاح ”خصوصيات چيني“ همان حسن تعبير ”خصوصيات شريرانه‌ي ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)“ است.

اصطلاح ”خصوصيات چيني“ تنها باعث تبديل واژه‌ها گرديد. واژه‌ي ”سرمايه‌داري بيمار چين“ به ”سوسياليسم“، ”بيکاري“ به ”در انتظار کار“، ”اخراج از محل کار“ به ”باز‌خريد“، ”فقر“ به ”مرحله‌ي آغازين سوسياليسم“ و حقوق بشر و آزادي بيان و عقيده به تنها حق زندگي تقليل يافت.


ملت چين و رويارويي با بحران اخلاقي بي‌سابقه

در اوايل دهه‌ي1990 شعاري مشهور در چين باب شد مبني بر اينکه ”من يک آدم خشن هستم و از هيچ چيز نمي‌ترسم.“ اين نتيجه‌ي تأسف‌بار چندين دهه حاکميت قوانين پليد ح‌ک‌چ و تحميل فساد به ملت بود. همراه با موفقيت‌هاي کاذب اقتصادي چين افول معيارهاي اخلاقي در تمامي بُعدهاي جامعه صورت گرفت.

نماينده‌ي کنگره‌ي چين گاهاً در مورد موضوعاتي از قبيل ”صداقت و اعتماد“ در خلال کنگره‌ي مردمي چين صحبت مي‌کند. در امتحانات ورودي دانشکده‌ها، از دانش‌آموزان خواسته مي‌شود که در مورد صداقت و اعتماد نظرات‌شان را بنويسند. اين خود نشان‌دهنده‌ي اين است که فقدان صداقت و اعتماد و سقوط اخلاقيات به بحراني نامرئي ولي دائم و مؤثر در تمام جامعه‌ تبديل گرديده است. فساد، اختلاس، محصولات تقلبي، فريب و نقض معيارها و هنجارهاي جامعه اموري عادي هستند. ديگر چيزي به نام اعتماد در بين مردم جايي ندارد.

کساني که ادعا مي‌کنند از بهبود استاندارهاي زندگي‌شان راضي هستند، آيا به مسئله‌ي ثبات در زندگي‌شان اهميتي نمي‌دهند؟ مهمترين عامل در ثبات اجتماعي چيست؟ آن چيزي نيست مگر اخلاق. جامعه‌اي که اخلاقيات در آن مرده باشد مسلماً نمي‌تواند جامعه‌ي امني باشد.

اگر به گذشته برگرديم مي‌بينيم که ح‌ک‌چ تقريباً تمامي مذاهب کهن و سنت‌ها را درهم شکسته و نظام ارزشي سنتي را متلاشي کرده است. روش‌هاي شيادمأبانه‌اي که ح‌ک‌چ براي ثروت‌اندوزي و فريب مردم به کار گرفته به جامعه نيز رسوخ کرده و تمامي آن را متأثر ساخته به طوريکه کل جامعه به فساد کشيده شده و مردم خود را به سمت شرارت سوق مي‌دهد. ح‌ک‌چ که با توسل به ابزارهاي شيطاني به حکومت خود ادامه مي‌دهد به نوبه‌ي خود به جامعه‌اي فاسد نياز دارد تا محيط لازم براي حياتش را فراهم کند. به همين خاطر است که ح‌ک‌چ سعي دارد به هر وسيله‌ي ممکن مردم را نيز به انحطاط کشيده و آن‌ها را به سمت کلاهبرداري و شيادي در رده‌هاي مختلف سوق دهد. اين است روش ذات فريبکارانه‌ي ح‌ک‌چ در نابودي و ريشه کن کردن پايه‌هاي اخلاقي‌اي که مدت‌هاي مديد مردم چين را از تباهي حفظ کرده است.



نتيجه‌گيري

”"تغييردادن کوه‌ها و رودخانه‌ها ساده‌تر از تغييردادن ذات يک شخص است.“ [14] تاريخ نشان داده که هر زمان که ح‌ک‌چ بندها و زنجيرها را کمي شل کرده، قصد رها کردن آنها را نداشته و همچنان سر آنها را در دست خود نگه ‌داشته است. پس از قحطي بزرگ دهه‌ي 1960، ح‌ک‌چ برنامه‌ي ”سه آزادي و يک معاهده“ [15] (سن زي يي بائو) (San Zi Yi Bao) را طرح‌ريزي کرد که هدف آن احياء و افزايش محصولات کشاورزي بود ولي اين‌کار بدون قصد هيچگونه تغيير در شرايط ”برده‌وار“ زارعان چين انجام گرفت. ”اصلاحات اقتصادي“ و ”اعطاي آزادي“ در دهه‌ي 1980 تأثيري بر استفاده‌ي ح‌ک‌چ از چاقوي سلاخي‌اش عليه مردم در سال 1989 نداشت. در آينده نيز ح‌ک‌چ به تغيير چهره ادامه خواهد داد ولي تغييري در ذات پليد آن صورت نخواهد گرفت.

بعضي از مردم ممکن است بگويند که گذشته‌ها گذشته، حال اوضاع عوض شده و ح‌ک‌چ در حال حاضر آن ح‌ک‌چ سابق نيست. بعضي ديگر ممکن است گول ظاهر فريبنده‌ را خورده و به غلط تصور کنند که ح‌ک‌چ بهبود حاصل کرده يا در حال اصلاحات بوده و يا قصد جبران گذشته را دارد. آنها به‌طور مداوم در حال عقب زدن خاطره‌هاي تلخ گذشته‌اند. اين تصورات تنها براي مفسدين ح‌ک‌چ فرصتي براي ادامه‌ي حيات و تهديد بشريت را فراهم مي‌کند.

تمامي تلاش ح‌ک‌چ در جهت طرح نقشه‌اي است که مردم گذشته را فراموش کنند. تمامي کشمکش‌هاي گذشته‌ي مردم يادآور بي‌عدالتي‌هايي است که توسط ح‌ک‌چ در گذشته بر سر آنها آمده است.

در حقيقت، تاريخ ح‌ک‌چ همان ‌چيزي است که در حافظه و ذهن مردم باقي‌مانده، تاريخي که در آن کودکان از آنچه والدين‌شان تجربه کرده‌اند بي‌خبرند، تاريخي که در آن صدها ميليون شهروند متحمل درگيري بزرگي بين گذشته‌ي نفرت‌انگيز ح‌ک‌چ و اميد به آينده‌ي آن هستند.

زماني‌که هيولاي شيطاني کمونيسم بر جهان بشريت سايه افکند، حزب کمونيست عنان از اراذل و اوباش جامعه برداشت و از شورشيان و اراذل براي پايه‌گذاري قدرت سياسي استفاده کرد. آنچه آن انجام داده به‌کارگيري خدعه و نيرنگ و ظلم جهت پايه‌گذاري و حفظ حکومتي خودکامه به شکل يک ”تسخير [بوسيله‌ي] حزب“ بوده است. با پايه‌گذاري به اصطلاح ايدئولوژي ”مبارزه“ که برخلاف طبيعت، قوانين آسماني، طبيعت انسان و جهان است شروع به نابودسازي وجدان و خيرخواهي آدمي کرد و سپس تمدن کهن و اخلاقيات سنتي را به ويراني کشيد. از کشتارهاي فجيع و شستشوي مغزي براي تأسيس فرقه‌ي شيطاني کمونيستي بهره گرفت و براي حکومت به کشور، ملتي با ذهني منحرف را بوجود آورد.

در طول تاريخ ح‌ک‌چ(حزب کمونیست چین)، دوره‌هايي مملو از خشونت به چشم مي‌خورد که در آن رعب و وحشت سرخ به نهايت خود رسيده بوده و در عين حال دوره‌هايي نامساعد که در آن ح‌ک‌چ موفق شد موذيانه از عقوبت خود فرار کند. در تمامي اين دوره‌ها ح‌ک‌چ از تمامي امکانات فريب‌کارانه‌ي خود جهت بيرون کشيدن خود از مهلکه استفاده کرد و بلافاصله دوره‌ي بعدي خشونت را آغاز کرد و به فريب مردم چين ادامه داد.

زمانيکه مردم به‌ذات خبيث ح‌ک‌چ پي‌برده و در مقابل نيرنگ‌هاي ظاهر دروغين آن مقاومت کنند، پايان کار ح‌ک‌چ و ذات‌ پليد آن فرامي‌رسد.



در مقايسه با تاريخ 5000 ساله‌ي چين، حکومت 55 ساله‌ي ح‌ک‌چ تنها يک چشم به هم زدن است. قبل از آنکه ح‌ک‌چ به‌وجود آيد، چين چشم‌گيرترين و منحصربه‌فردترين تمدن بشريت را به‌وجود آورده بود. ح‌ک‌چ فرصت به‌دست آمده در اثر مشکلات داخلي و حمله‌ي غارت‌گران و متجاوزان خارجي را مغتنم شمرد و دق‌دلي خود را بر سر ملت چين خالي کرد. ح‌ک‌چ ده‌ها ميليون نفر را کشته، خانواده‌هاي بسياري را نابود کرده و منابع اکولوژيکي را که حيات آينده‌ي چين به آنها بستگي دارد فدا کرده است. آنچه از همه‌ مخرب‌تر است، تخريب و تباهي پايه‌هاي اخلاقي و سنت‌هاي فرهنگي ملت چين است.

آينده‌ي چين چه خواهد شد؟ چين به‌ چه ‌جهتي خواهد ‌رفت؟ پاسخ به چنين سؤالات جدي در چند کلمه بسيار مشکل است. با اين وجود يک چيز قطعي است و آن اينکه اگر اصول اخلاقي ملت احياء نگردند، اگر توازن و هماهنگي بين انسان و طبيعت، بين انسان‌ها و آسمان‌ و زمين برگردانده نشود و اگر هيچ اعتقاد و فرهنگي جهت ايجاد همزيستي مسالمت‌آميز بين انسان‌ها برقرار نگردد، رسيدن به آينده‌اي روشن براي ملت چين غير‌ممکن است.

پس از ده‌ها سال سرکوب و شستشوي مغزي، ح‌ک‌چ شيوه‌هاي فکري و معيارهاي خود از خوب و بد را در زندگي مردم چين جا انداخته است. اين امر چنين نتيجه داده که مردم فريب‌کاري و حقه‌بازي ح‌ک‌چ را پذيرفته و خود نيز بخشي از فلسفه‌ي غلط آن شوند و از اين طريق زمينه‌هاي ايدئولوژيکي براي ادامه‌ي حيات ح‌ک‌چ را ايجاد کنند.
ريشه‌کن کردن مکتب و طرز فکر شيطاني که توسط ح‌ک‌چ در مردم رسوخ کرده، تشخيص ذات کاملاً خبيث ح‌ک‌چ و تلاش براي احياي وجدان و سرشت انساني؛ اين‌ها اولين قدم‌هاي ضروري در مسيري به‌سوي گذري آرام به جامعه‌اي آزاد از حزب کمونيست هستند.

اين‌که بتوان در اين راه ثابت قدم بود و آن را با آرامش پيمود يا نه، بستگي کامل به تغييراتي دارد که بايد در قلب تمامي مردم چين انجام گيرد. گرچه ح‌ک‌چ تمامي منابع و ابزار خشونت کشور را در دست دارد ولي اگر همه‌ي مردم به قدرت حقيقت و پايبندي به اخلاقيات پي‌ببرند، ذات خبيث ح‌ک‌چ پايگاه حيات خود را از دست خواهد داد. تمامي اين منابع سريعاً به دستان عدالت بازمي‌گردند. آن زماني است که چين دوباره متولد مي‌شود.

تنها در نبود حزب کمونيست چين است که مي‌توان چين جديدي داشت.

تنها در نبود حزب کمونيست چين است که چين مي‌تواند اميدي داشته باشد.

بدون حزب کمونيست چين، مردم صادق و مهربان چين جلال ‌و ‌جبروت تاريخي چين را دوباره خواهند ساخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر