۲۰.۷.۸۸

عکس یک جهادگر ایرانی در میان تهدیدکنندگان آلمان

عکس یک جهادگر ایرانی در میان تهدیدکنندگان آلمان
پیام‌ ویدیویی تهدیدآمیز علیه آلمان (عکس از آرشیو)
.
دو تن دیگر از اسلام‌گرایانی که در یک پیام ویدیویی تازه‌ آلمان را به حملات تروریستی تهدید کرده بودند، شناسایی شدند. طبق اطلاعات «اشپیگل»، یکی از آنان که خود را «ابوعسکر» نامیده، یک فرد ایرانی‌تبار به نام «شهاب د.» است.

آخرین پیام ویدیویی که در آن آلمان به حملات تروریستی تهدید شده است، در تاریخ ۳ اکتبر پخش شد. در این ویدیو، افزون بر دو برادری که هویت آنان شناخته شده بود، دو جهادگر دیگر نیز وجود داشتند. جهادگران شناخته شده در این ویدیو، یاسین و منیر شوکا، دو برادر مراکشی‌تبار آلمانی هستند که پیش‌تر در شهر بن زندگی می‌کردند.


جهادگری به نام «شهاب د.»

طبق اطلاعات هفته‌نامه‌ی آلمانی «اشپیگل»، یکی دیگر از جهادگرانی که در این ویدیو دیده می‌شود و خود را «ابوعسکر» می‌نامد، «شهاب د.» از هامبورگ است که در ایران زاده شده است.

به گزارش «اشپیگل»، «شهاب د.» در سال ۱۹۹۴ هنگامی که ۱۱ ساله بود از ایران به آلمان آمد و ساکن شهر هامبورگ شد. وی در تاریخ ۴ مارس امسال به همراه دوست دختر خود و سه تن دیگر، هامبورگ را به مقصد قطر ترک کرد و از آنجا به پیشاور پاکستان رفت. وی در آنجا ظاهرا به گروه آلمانی‌های حول برادران شوکا پیوسته است.

همچنین طبق اطلاعات هفته‌نامه‌ی آلمانی «فوکوس»، فرد دیگر که خود را «ابوسفیه» می‌نامد، «خوجه س.» افغانی‌تبار و ساکن پیشین شهر بن است. به گزارش «فوکوس»، «خوجه س.» که ۲۲ ساله است، در این ویدیو به پیکار مسلحانه فرامی‌خواند و می‌گوید: «زندگی کردن در جهاد، زندگی کردن در آزادی است».


هشدار به مقام‌های امنیتی پاکستان و افغانستان

طبق داده‌های خبرگزاری آسوشیتدپرس، روز جمعه (۹ اکتبر) هشدارباش‌هایی در مورد «شهاب د.» و «خوجه س.» برای مقام‌های امنیتی افغانستان و پاکستان فرستاده شده است. اداره‌ی کل آگاهی آلمان این موضوع را تایید کرد و گفت که همکاران ملی و بین‌المللی و نیز نهادهایی که احتمالا در خطر هستند، در افغانستان و پاکستان هشدارباش‌هایی در مورد این دو نفر دریافت کرده‌اند.

در هفته‌های گذشته چند پیام ویدیویی منتشر شد که اسلام‌گرایان در آن‌ها آلمان را به حملات تروریستی تهدید کرده بودند. در آخرین ویدیویی که روز سوم اکتبر منتشر شد، ستیزه‌جویان «جنبش اسلامی ازبکستان»، مسلمانان آلمان را به «جهاد» فراخواندند.

اداره‌ی کل آگاهی آلمان وجود این ویدیو را تایید کرد و آن را بخشی از کارزار ایجاد ترس و ارعاب خواند. ولی این نهاد چیزی درباره‌ی جزییات امر نگفت. گفته می‌شود که در این ویدیوی حدودا یک‌ساعته، عمدتا صحنه‌های پیکار در مناطق مرزی پاکستان و زندگی روزمره در اردوگاه‌های آموزشی «جنبش اسلامی ازبکستان» نشان داده می‌شود. همچنین یاسین شوکا ملقب به «ابوابراهیم»، در آن موعظه‌های طولانی می‌کند.

طبق اطلاعات «اشپیگل»، شش تن دیگر از داوطلبان آلمانی ترور در زندان‌های پاکستان بسر می‌برند. ارزیابی مقامات امنیتی آلمان این است که این افراد نیز می‌خواسته‌اند به «جنبش اسلامی ازبکستان» بپیوندند. قرار است این افراد به آلمان بازگردانده شوند.
در مورد این خبر باید اضافه کنم که: تا آنجا که من در روزنامه‌های اورپایی خواندم، سازمان امنیتی روسیه در دادن اطلاعات لازمه به پلیس آلمان در دستگیری این افراد کمک شایانی کرده و در واقع سازمان امیتی روسیه گزارش این سازمان و افرادش را و اطلاعاتی‌ راجع به محل سکونت آنها به پلیس آلمان داده. این کار روسیه هم به خاطر این بوده که آنها قصد عملیات تروریستی در کشور‌های شوروی سابق را هم داشته اند. البته این عین خبری بود که من خواندم، راست و دروغش پای نویسنده. جای تاسف است که اسم ایران در این جور خبر‌ها همیشه یک جوری به وسط میاد. البته با داشتن دینی مثل اسلام در ایران این یک جیز عجیب نیست، مخصوصاً که اسلام در ایران حکومت هم میکند.
.
به امید ریشه کن شدن تروریست از جهان. مخصوصاً از نوع اسلامیش.

۱۸.۷.۸۸

از عراق رانده ای، که تا قلب سپاه پیش رفته!

سرتیپ نقدی


از عراق رانده ای، که تا قلب سپاه پیش رفته!



حزب بعث یکی از پیچیده ترین و اطلاعاتی ترین احزاب خاورمیانه است که در زمینه های جاسوسی، پیشرفتهای زیادی داشته و هدف اصلی آنها نفوذ در ارکان امنیتی دشمنانشان می باشد. محمدرضا ثمانی (معروف به نقدی) در سال 1358 بعنوان معاود عراقی که ظاهراً توسط صدام از عراق اخراج شده بود از مرز ایران عبور و در شهر نقده سکنی گزید. وی چند ماه بعد به تشکیلات مجلس اعلای عراق که یک گروه شیعی ساخته سیستم اطلاعاتی ایران بود پیوست و بعنوان مسئول دفتر جذب این گروه عراقی در ارومیه، شروع به فعالیت نمود.

از نظر اداره اطلاعات ارومیه وی فردی مشکوک ارزیابی شده و بطور کامل تحت نظر قرار می گیرد. در جریان این مراقبت ها روشن می شود که وی هر روز مدت نیم ساعت در مکانی خلوت و به دور از چشم دیگران به شکنجه خود می پردازد. وی با شلاق به بدن خود می کوبید و از درد بخود می پیچید. این رفتار مازوخیستی مورد توجه قرار گرفته و نقدی برای توضیح این رفتارش احضار می شود. وی از اینکه تحت نظر بوده بسیار وحشت زده شده و دلیل شکنجه خود با شلاق و کابل را خودسازی انقلابی عنوان می کند. ارزیابی مأمور اطلاعاتی پرونده وی این بوده که این رفتار بیشتر شبیه رفتار جاسوسانی است که می ترسند لو بروند و برای همین با شکنجه کردن خود، آمادگی لازم برای دستگیری و زیر شکنجه قرار گرفتن را تمرین می کنند.

یکسال بعد، یکی از فرماندهان رده بالای حزب دمکرات ایران خود را در شهر سردشت تسلیم نموده و در بازجویی های اولیه پرده از اسرار مهمی بر می دارد. وی از وجود یک شبکه جاسوسی حزب بعث عراق در ایران صحبت می کند و بدون اینکه نام جاسوسان نفوذی را بداند به موقعیت آنها اشاره می نماید و مسئول دفتر مجلس اعلای عراق در ارومیه را بعنوان یکی از جاسوسان مسلم استخبارات عراق معرفی می کند. بدلیل اهمیت اطلاعات وی، قرارگاه حمزه در ارومیه دستور می دهد که بازجویی متوقف و این فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات به ارومیه منتقل شود. در این فاصله نقدی بلافاصله بطور موقت بازداشت شده و تحت نظر قرار می گیرد.

بطرز عجیبی، فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات در حین انتقال به ارومیه، در مکانی که به هیچ وجه انتظار نمی رفته بهمراه اسکورت همراهش همگی در یک کمین کشته می شوند. تیمی مامور تحقیق در مورد این کمین شده و در گزارش خود از منطقه ای که حمله انجام شده و سرعت عمل و کشته شدن کلیه افراد بطور غافلگیرانه، ابراز تعجب می کند. مشخص بوده که هیچیک از افراد اسکورت فرصت استفاده از اسلحه خود را پیدا نکرده و باصلاح کاملاً غافلگیر شده و همگی از فاصله ای بسیار نزدیک مورد اصابت قرار گرفته اند. تیم تحقیق در گزارش خود می نویسد که احتمالاً مهاجمین ملبس به یونیفورم نیروهای خودی و سوار بر خودروی نظامی بوده اند که توانسته اند تا این اندازه نزدیک شده و افراد اسکورت را غافلگیر نمایند.

اسرار این فرمانده عالی حزب دموکرات در خاک دفن شد، ولی فردی که بازجویی اولیه را انجام داده بود گزارش دقیق تری از شنیده های خود نوشت و تأکید نمود که اطمینان دارد محمدرضا ثمانی با اسم مستعار "شمس"، جاسوس حزب بعث عراق است. نویسنده این گزارش نیز 8 ماه بعد در کردستان کشته می شود.

محمدرضا نقدی با اعمال نفوذی که از تهران بعمل می آید آزاد شده و ارومیه را ترک می نماید. وی مدتی بعد بطور چراغ خاموش سر از لشگر بدر (متعلق به مجلس اعلای عراق) درآورده و در آنجا مشغول بکار می شود. وی فقط در امور ستادی فعالیت نموده و هرگز در هیچ عملیاتی در جنگ شرکت نمی کند.

بعد از اتمام جنگ وی به نیروی قدس سپاه منتقل شده و مدتی بعد با شروع جنگ در یوگوسلاوی سابق وی بعنوان فرمانده پاسداران سپاه قدس به « بوسنی و هرزگوین » اعزام و تاپایان بحران در آن منطقه باقی می ماند.

در سال 1371 با حکم رهبر وی درجه سرتیپی گرفته و به فرماندهی حفاظت اطلاعات ناجا منصوب شد. وزارت اطلاعات مخالفت شدید خود را با انتصاب یک فرد عراقی الاصل که مشکوک به بعثی بودن است را به اطلاع رهبری رسانید که مورد توجه قرار نگرفت. وی در این سمت با هماهنگی محسنی اژه ای رئیس دادگاه ویژه روحانیت، انتقام حمایت از اصلاح طلبان را از کرباسچی شهردار وقت تهران گرفته و وی و بیش از 164 شهردار، مدیر ، کارمند ارشد و میانی شهرداری تهران را بازداشت نموده و تحت شکنجه های وحشیانه قرار داده و آنها را با پرونده های ساختگی راهی دادگاه نموده و محسنی اژه ای در مقام قاضی این دادگاه کرباسچی و همکاران وی را به زندان محکوم می نماید.

در سال 1382 وزارت اطلاعات با کشف باند "کبیر" بریاست نقدی وی را بمدت دو ماه و نیم بازداشت و پرونده وی و همدستانش را تحویل دادگاه نظامی نمود و جلسات اولیه محاکمه برگزار ولی پس از روی کار آمدن احمدی نژاد با درخواست فرمانده سپاه و بدستور رهبر، روند رسیدگی به این پرونده متوقف شد و استدلال هم این بود که این پرونده توسط وزارت اطلاعات دوران خاتمی تشکیل شده و با توجه به نقش کلیدی نقدی در پرونده کرباسچی، هر گونه محکومیت وی یک پیروزی برای اصلاح طلبان خواهد بود. نقدی مجدداً با حکم رهبر یک سمت تشریفاتی در نیروهای مسلح یافت تا در سایه برای روز مبادا باقی بماند.

پس از تصمیم رهبر برای برکناری طائب از فرماندهی بسیج، فرمانده سپاه سه نفر را برای جانشینی وی به رهبر پیشنهاد می دهد که در کمال ناباوری، رهبر نفر چهارمی را خود برای این سمت مهم در نظر می گیرد، یک بعثی بنام سردار محمدرضا نقدی




وبلاگ سهرابستان

ایران از لحاظ کیفیت زندگی در رده 88 کشورها قرار دارد

ایران از لحاظ کیفیت زندگی در رده 88 کشورها قرار دارد


برنامه عمران سازمان ملل متحد در آخرین جدول کیفیت زندگی، نروژ را در صدر و نیجر را در انتهای جدول خود قرار داده است. ایران در این جدول در رده 88 قرار دارد.


فهرست توسعه انسانی که هر سال توسط سازمان ملل منتشر می شود در ارزیابی 182 کشور معیارهای طول عمر، نرخ با سوادی، در صد دانش آموزان و تولید ناخالص داخلی (سرانه) را مد نظر قرار می دهد.


پس از نروژ، استرالیا و ایسلند در مقام های دوم و سوم جدول کیفیت زندگی قرار داشتند. در انتهای جدول هم افغانستان و سیرا لئون در کنار نیجر بودند.


برنامه عمران سازمان ملل گفته است وضع ایران نسبت به سال های قبل بهبود داشته است اما این بهبود بیشتر در زمینه های اموزشی و بهداشتی بوده تا زمینه های اقتصادی.


در این جدول آمریکا در مقام سیزدهم قرار داشته و بریتانیا در مقام 21، خارج از بیست کشور دارای کیفیت زندگی برتر دنیا قرار گرفته است.

۱۳.۷.۸۸

جدیدن تلفن‌های همراه (خارجی‌) تولید شده که در اختیار جاسوسان رژیم اسلامی قرار گرفته اند

دوستان گرامی‌


اگر خط موبایلتون IR-TCI یا IR-MCI هست دقت کنید.در صورتی‌ که خط فاصلهٔ بین IR و TCI یا خط فاصلهٔ بین IR و MCI پاک شد و یا یه خطی زیر کل IR-TCI یا IR-MCI پدیدار شد مراقب باشید. چون خطتون تحت کنترل هست. از خطتون استفاده نکنید و گوشیرا خاموش و سیم کارت رو در بیارید. در ضمن از اس ‌ام ‌اس که بتازگی برقرار شد بعداز قطع بودن ۱۰ روز به هیچ عنوان استفاده نکنید.

این خبر را برای دوستانتون بفرستید.


سپاس.



در ضمن دوستان، جدیدن تلفن‌های همراه (خارجی‌) تولید شده که در اختیار جاسوسان رژیم اسلامی قرار گرفته اند. این تلفن‌ها قادرند بدون اجازه شما (و بدون اینکه شما اصلا متوجه بشید) تمام شماره تلفن ها، عکس و تمام اطلاعت شخصی‌ شما را از تلفن و سیم کارت تلفن همراه شما به تلفن همراه دارنده تلفن همراه جاسوس منتقل کنند (بدزدند). این کار توسط بلوتوت تلفن همراه جاسوس انجام میشود.



تلفن همراه جاسوس برنامه کامپیوتر‌ی مخصوصی (حک پروگرام) دارد که این برنامه توسط بلوتوت تلفن همراه جاسوس شروع به کار میکند و در حوالی جند متری دنبال تلفن‌های همراه با بلوتوت‌های باز (آماده پذیرش درخواست بلوتوت‌های دیگر تلفن‌های همراه مبنی بر انتقال داده‌های داخل تلفن با همدیگر) میگردد. وقتی‌ تلفنی با بلوتوت باز پیدا کرد، بلوتوت تلفن همراه قربانی را حک کرده (تنظیمات بلوتوت تلفن شما را مووقتن طوری تنظیم میکند که تلفن شما تمام اطلاعات درون تلفن را در اختیار تلفن جاسوس میگذارد) و تمام داده‌های داخل تلفن همراه قربانی را به تلفن جاسوس منتقل میکند بدون اینکه اثری این حک بر جا بگذارد.



بعد از اتمام انتقال (دزدی) داده ها، بلوتوت تلفن همراه قربانی را حالت حک در آورده و به حالت عادی در میارورد و تنظیمات بلوتوت تلفن قربانی را به حالت اول در میاورد. بدون هیج گونه اثری یا رد پایی‌ این تغییرات موقت و نقل و انتقال داده ها.



البته اضافه کنم که در اروپا تلفن‌های جدید این کار را بدون حک کردن انجام میدهند. در اصل این سیستم یک سیتم ارتباطی‌ عادی است برای نقل و انتقال بهتر و سریع تر داده‌ها بین تلفن‌های همراه با بلوتوت‌های باز. ولی‌ هکر ها و دولت‌ها و سازمان‌های جاسوسی برنامه حک را به آن اضافه کرده اند تا در صورتی‌ که تنظیمات تلفن همراه قربانی طوری تنظیم شده که اول باید اجازه گرفته شود، بلوتوت تلفن جاسوس این کار را دور بزند و احتیاجی به با خبر کردن صاحب تلفن قربانی نباشد.



گرامیان این خبر تلفن‌های جاسوسی %۱۰۰ صحت داره. این نوع جدید تر همان سیستمی‌ است که جند ماه پیش گفتم در انگلیس امتحان شده و جواب داده. فرقش این است که فرمول اولیه با یک کامپیوتر متصل به اینترنت انجام میشد تا تلفن شما را حک کرده و کنترل آن را در دست بگیرد و تمام صحبت‌های شما را استراق سمع کند. فرمول جدید طوری طراحی‌ شده که فقط داده‌های ذخیره شده در تلفن شما میدزدد. بجه‌ها هم افرادی را دیده اند که نزدیک تظاهر کننده‌ها می‌‌ایستند و با بلوتوت تلفن خود مشغول میشن. وقتی‌ این خبر را شنیدم، با خیلی‌‌ها در خارج تماس گرفتم و راجع به بلوتوت‌های جدید اطلاعات خواستم. دیروز یکی‌ بجه‌ها در اروپا از یک شرکت تلفن همراه این اطلاعات که در بالا گفتم به دست آورده.



سعی‌ کنید تنظیمات بلوتوت‌های تلفن خود را طوری تنظیم کنید که این کار امکان نداشته باشد. اصلا بلوتوت تلفن خود را ببندید و هر وقت لازم داشتید باز کنید. افرادی که در تنظیمات و کار با بلوتوت تلفن‌های همراه خوب هستند، لطفا تجربیات خود را در اخیتار دیگران قرار دهند. همجنین میتونید از شرکت‌ها یا مغازه‌های فروشنده تلفن‌های همراه هم بپرسید راجع به طرز کار مطمئن با بلوتوت‌های خود.


مرگ بر اسلام و حکومت اسلامی

۱۱.۷.۸۸

چرا ايران عرب نشد

زمانيکه ايران، پس از 1300 سال فرمانروائي در پهنه هاي جهان ، بدست باديه نشينان تازي از پاي در آمد ، تاريکي دهشتناکي به تمام ديار آن رخنه کرد، در نخستين سده آن دوران سياه، خود برتر انگاري تازيان پيروز و تحقير روزانه ايرانيان به بالاترين مرزهاي خود رسيده بود . سرداران عرب مانند حجاج بن يوسف ، يزيدبن مهلب و قتيبه دهها هزار ايراني را قتل عام کرده بودند . گرفتن مالياتهاي سنگين همگاني و مالياتهاي سرانه ويژه بنام « جزيه » از کساني که از پذيرفتن آئين آنان سرباز زده بودند کمر ايرانيان را شکسته بود.

تازيان نژاد پرست نيمي از کارمزد روزانه دهقانان ايراني را که آنها را « موالي » مي ناميدند نصيب خود کرده بودند و آنها را پياده در حاليکه خود سوار بر اسب يا شتر بودند به جنگهاي گوناگون براي تسخير ملل ديگر ميبردند . پارسي گوئي را تحقير ميکردند و ايرانياني را که به عربي گفتگو نميکردند « عجم » بچم «گنگ» لقب داده بودند . تازيان تمام مشاغل مهم اداري را با اينکه هيچگونه اطلاعي از آن نداشتند نصيب خود کرده بودند.

تاريخ دان ابوالفرج اصفهاني درباره تحقير بيش از مرز ايرانيان مي نويسد«زماني که زني عرب با مرد ايراني ازدواج کرد حاکم مدينه ماموري فرستاد و آن زن را ناگزير کرد که از شوهرش طلاق بگيرد . سپس فرمان داد به آن مرد دويست تازيانه زدند که بميرد».

در آن دوران سياه ، هزاران هزار کتاب خطي و نقاشي شده يعني گنجينه سده ها پندار و انديشه ايراني در آتش سوخته يا به آب بسته شده بودند. در خراسان دو قبيله عرب ، يماني و مفر ، که پس از پيروزي تازيان به آن ديار کوچ کرده و قدرت را در دست گرفته بودند ، به نوشته ابن خلدون تمام ايرانيان را از مقامهاي اداري بر کنار و جاي آنها را به اعراب دادند. در برابر اعتراض ايرانيان دو هزار نفر را با يک شبيخون سر بريدند . تمام نوشته هاي رسمي و اداري به عربي نگارش ميشد و پارسي نويسي را گناهي نا بخشوده مي شمردند . بسياري از ايرانيان از ترس تحقير يا کشته شدن نامهاي عربي براي خود گزيدند و با زباني نيمه پارسي و نيمه عربي با يکديگر گفتگو ميکردند . همين ترس باعث شد که به هر عربي ، حتي از پائين ترين قبيله « سيد » به چم « آقا» لقب دهند.

در چنين شرائطي بود که در سده هشتم ، بزرگترين نخبگان ، خردمندان و دلاوران ايراني براي بازسازي آبرو و حيثيت بر باد رفته خود و براي رهائي فرهنگ و آئين تحقير شده خود بوسيله مشتي عرب بياباني که دانشي جز غنيمت گيري و تاراج نداشتند در جنبش رهائي بخش گرد آمدند که بعد ها بنام « جنبش آزادگان » يا « نهضت شعوبيه » شناخته شد. «جنبش آزادگان» نخستين قيام ملي ايرانيان در برابر آئين بدوي و تحميلي تازيان و آنهمه سرافکندگي بشمار ميآيد.


نخستين اقدام سياسي جنبش آزادگان

پس از تسخير ايران بوسيله عمربن خطاب دومين خليفه مسلمانان ، تعداد زيادي از شخصيتهاي صاحب مقام و خردمند ايراني به اسارت به مدينه برده شدند .

» جنبش آزادگان » با ايجاد ارتباط با اسراي ايراني در مدينه در همان زمان نقشه قتل عمر را طرح ريزي کرد و آنرا بدست « پيروز پارسي » که تازيان به او « ابو لولو » ميگفتند به اجرا گزاشت.معدوم کردن عمر نخستين واکنش مهم سياسي از سوي ايرانيان پس از تسخير ايران بدست تازيان بود . واکنش تازيان در برابر اين اعدام سياسي بسيار شديد بود . آنها به انتقام خون عمر تعداد زيادي از ايرانيان از جمله هرمزان سردار معروف ساساني را که به اسارت در آمده بود کشتند . اين کشتارها باعث شد که ايرانيان بيش از پيش بيکديگر نزديک گشته و چندين سازمان سياسي ـ نظامي بر عليه تسلط تازيان پي ريزي کنند .

تسخير ايران بوسيله عمر و کشتار بي رحمانه تازيان تخم کينه اعراب بويژه عمر را در دل ايرانيان کاشت. « جنبش آزادگان » اين مورد ويژه را سر آغازي براي بهره برداري سياسي ـ فرهنگي ـ نظامي خود کرد. آنها عمر را نماد هر گونه پليدي و پستي و زشتي به ايرانيان معرفي کردند و تخم کينه او را در دل هر ايراني پروراندند . بهمين جهت ايرانيان براي سده ها هر سال « عيد عمر » بر پا کردند و مجسمه کاهي يا پارچه اي او را سوزاندند و براي هر واقعه بدي که به آنها روي ميداد « لعنت به عمر » مي فرستادند . اين رسم بگونه اي ريشه اي در فرهنگ ايرانيان جاي گرفت بطوريکه تا زمان ما هنوز ايرانيان ، از هر طبقه اي که باشند، عيد عمر سوزاني بر پا ميکنند و لعنت به عمر مي فرستند.


گسترش » جنبش آزادگان «

در آغاز حکومت خلفاي بني اميه کم کم « جنبش آزادگان » گسترش پيدا کرده بود و بسياري از نويسندگان ، انديشمندان ، شعرا و سرداران ايراني به آن پيوسته بودند. شاخه هاي گوناگوني مانند « گروه تسويه » که هم ترازي ومساوي بودن ملل زير ستم اعراب را با اعراب تبليغ ميکردند ، يا « زنديک ها » که تازيان بآن زنديقه ميگفتند و بازگشت به آئين ايرانيان و زند و اوستا را تبليغ ميکرد بوجود آمد.
يکي از نقشهاي « جنبش آزادگان » ياري دادن به هر گروهي چه ايراني و چه عرب که بر عليه حکومت بني اميه بر مي خاستند بود. در رابطه با اين نقش يکي از اعضاي جنبش که «بشکست» ناميده ميشد در مدينه به آموزش دانش فلسفه اشتغال داشت ، شورش « خوارج » را با کمک عده اي از اعراب پي ريزي کرد. او سرانجام بوسيله ماموران خليفه اموي دستگير و به قتل رسيد.

از نقشهاي ديگر و خيلي مهم «جنبش آزادگان» مقابله با از خود برتر انگاري اعراب و تحقير ايرانيان بود. در رابطه با اين نقش شاعران ايراني از آغاز به ستايش و ياد آوري از فرهنگ منهدم شده خود که در حال فراموش شدن بود، کردند و باديه نشينان عرب را خوار شمردند.

نخستين شاعري که در بزرگداشت فرهنگ ايران و در مقابله با از خود برتر انگاري اعراب داد سخن داد« اسماعيل يسار » بود که شعري در ستايش ايرانيان و فرومايگي اعراب در برابر هشام بن عبدالملک خليفه اموي خواند. آن خليفه بگونه اي بخشم آمد که گفت سزاي آن کس که به پادشاهان کافر خود افتخار نمايد مرگ است و دستور داد تا يسار را به آب انداخته و مبادرت به خفه کردن او کنند . يسار يکي از نخستين اعضاي جنبش آزادگان بود و با عمل دلاورانه خود نشان داد که نبرد ميان پيروان اهورا مزدا و و پيروان دروغ و فريب درمرحله آغاز خود است و تا پيروزي کامل اهورا مزدا ادامه خواهد داشت . او در يکي از بيت هاي خود به خليفه مسلمان گفت :« ما دختران خود را تربيت ميکرديم و آنها را تا مقام شاهي ميرسانديم و شما زنده بگور ميکرديد« .

»گروه تسويه« شاخه زيرزمين» جنبش آزادگان « براي رسوا کردن خود برتر انگاري اعراب و در هم کوبيدن دولت بني اميه و جلب کساني که بضرب زور مسلمان شده بودند بطرف خود، انديشه هاي خود را موافق با برخي از آيات قرآن ساخته و ترويج ميکردند . آنها ميگفتند که مطابق با حديث نبوي » عرب هيچ برتري به عجم ندارد مگر به پرهيز گاري » و در قرآن آمده که « هيچ يک نزد خدا به ديگري برتري ندارد مگر به تقوا .«

رواج نام يا شعار « تسويه » که به چم هم ترازي و يا برابر ساختن است ، سبب شد که مردم ناراضي و ملتهاي غير عرب زير ستم نژاد پرستي تازيان ، دستاويزي براي ابراز عقايد خود پيدا کنند و بدان وسيله به مخالفت با خلفاي مسلمان بني اميه برخيزند . همچنين به آنان جرات داد تا گام از اين دايره فراتر نهاده و نه تنها ادعاي برتري اعراب را به مسخره بگيرند بلکه براي ملتهاي ديگر هم نسبت به تازيان برتري قائل شوند و بگويند اعراب از هر قوم بدوي هم پست ترند. « جنبش آزادگان » نه تنها از ايرانيان بلکه از تمام ملتهاي ديگر در برابر تازيان دفاع ميکرد و ميگفت که عرب نه هنر دارد ، نه فرهنگ . آنها مانند گرگان خونخوار طايفه به طايفه به جان هم مي افتند و خون هم را مي ريزند ، زنان و مردان يکديگر را به اسارت گرفته و در بازار برده فروشان به حراج مي گزارند.

شاخه ديگري از « جنبش آزادگان » بنام زندکيها ( پيروان زند اوستا ) که اعراب به آنها زنديقه ميگفتند آشکارا با اسلام مخالفت نشان ميدادند .

از بزرگترين کارهاي « جنبش آزادگان » در مبارزه با تازيان، نوشتن و تاليف و انتشار کتاب بود. از مهمترين آنها کتابهاي آئين نامه ، خداينامه ، تاج ، کاروند ، پند و اندرزهاي بزرگمهر ، پيمان اردشير ، جاودان ، ويس و رامين ، هزار انسان ، ترانه هاي خسرواني و مزدک نامه بود. کتابهاي گوناگوني در رد آئين و ويژگيهاي اعراب نوشته شد. کتابهاي علان شعوبي ، سعيدبن حميد نخبتگان ، هيثم عدي و ابو عبيده راويه را در اين زمينه ميتوان نام برد. از اين کتابها هيچ کدام تاکنون به ما نرسيده ، شايد هم تازي پرستان تمامي را نابود کرده باشند اما درباره آنها در کتابهاي اغاني ، عقدالفريد ، مقريزي ، مروج المذهب ، الفهرست و بيان التبين سخن رفته است .

لازم به يادآوري دوباره است که اين کتابها تمام بعربي است چون همانگونه که گفته شد ، پارسي نويسي را تازيان گناه نابخشودني ميدانستند و از انتشار هر کتابي به پارسي جلوگيري ميکردند. کتابهاي پارسي يادآوري شده در پيش ، بگونه اي زيرزميني پخش ميشدند. شعوبيان ، بسياري از کتابهاي پارسي را براي نشان دادن فرهنگ والاي ايران به تازيان به عربي برگرداندند . ابن مقفع که يکي از بزرگترين و نامدارترين عضو جنبش آزادگان است آنچه توانست از کتابهاي ايراني را به عربي برگردانيد. از ميان آنان ميتوان از کتاب ماني حکيم و برزويه حکيم نام برد. ابن مقفع با نوشتار کتابهاي بيشمار، هم تازيان را به ارجمندي فرهنگ ايرانيان آشنا کرد و هم ايرانيان را به ياد دوران شکوهمند جهانداري و تمدن و فرهنگ نياکان خود انداخت و روح پهلواني و عشق به آئين هاي ديرين را در دل هاي ايشان دميد و با ترجمه و انتشار کتابهاي انديشمندان ايراني براي نخستين بار فن استدلال را در زبان عربي رواج داد . سرانجام اين انديشمند بزرگ به جرم عضويت در جنبش آزادگان بدستور مهدي خليفه عباسي با وحشي گري قطعه قطعه و در آتش سوزانده شد .

از ديگر اعضاء انديشمند جنبش آزادگان که کتابهاي گوناگوني بر ضد آئين تازيان و در باره فرهنگ درخشان ايران نوشتند ، اشخاص زير را ميتوان نام برد : ابو عبيده معمر مثني ، هيثم ابن عدي ، ابو عثمان سعيدبن بختگان ، ابو عبيده راويه ، علان شعوبي ، سهل بن هارون دشت ميشاني ، ابو اسحاق ابراهيم بن ممشاد اصفهاني و تا حد کمتري ابوالحسن مهيار ديلمي . اگر خوانندگان ارجمند مي بينيد که بيشتر اين نامها عربي است باين دليل است که در ايران تسخير شده ايرانيان نميتوانستند نام ايراني براي خود برگزينند . آنها تنها در دهکده هاي دور دست که نسبتاً از گزند تازيان و بعدها تازي پرستان در امان مانده بود هنوز ايرانيان آزادي گزينش نامهاي ايراني را داشتند .
در سده دهم ، جنبش آزادگان به اوج قدرت خود رسيد . انديشمندان و دلاوراني که اين جنبش را پي ريزي کرده بودند مي بايست بخود ببالند چون آنها به آرمان خود يعني نجات زبان و فرهنگ پارسي رسيده و از عرب شدن يکپارچه اي ايران جلوگيري کرده بودند . نامدارترين عضو جنبش آزادگان فردوسي توسي بود که با شاهکار جهاني خود شاهنامه براي هميشه زبان و فرهنگ و تاريخ ايران را از تازيان نجات داد. پس از سده يازدهم با از ميان رفتن دليل وجود جنبش آزادگان ، اين جنبش هم کم کم غروب کرد و مشعل فروزان خود را به خرم دينان و سپس هزار فرزانگان سپرد.




نويسنده: دکتر خسرو خزاعي