بیانیه شماره 10 میرحسین موسوی
دادگاه تقلبی برای تطهیر انتخابات تقلبی
مهندس میرحسین موسوی با صدور دهمین بیانیهی خود پس از انتخابات، «دادگاه تقلبی» را رسوا کرد که میخواهد «انتخابات تقلبی» را پاک جلوه دهد. میرحسین از ضرورت محاکمهی بازجویان شکنجهگر گفت و تصریح کرد که: «دندان شکنجهگران واعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است.»
متن کامل بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت در آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسانهایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شوند اقرار کنند، به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند، ممکن است بگویند. میگفتند محسن روحالامینی حق داشت که شهید شد. میگفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم، این نمایش هفتهها پیش برگزار میشد. میگفتند هرچه را که به آنان میگفتند، تا گفته باشند که اینها حرفهای ما نیست.
دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرماند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند، به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدهی دادگاههایی اینچنین فرمایشی، سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است.
صحنههایی که دیدیم و دیدید، جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است، انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید، آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبک با طرح مطالبی بیربط، با استناد به کتابهایی که به خروار خمیر میشوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست، انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخواندهاند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند، حدی نیست؛ یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند، اقراری برای او نیست. (الغدیر جلد ششم)
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بیخبری، چهرهشان را دیدند، احساس همدردی میکنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجبتر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمهی مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی را که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند، بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مىکرد جنبندهاى بر روى زمین باقى نمىگذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمىتوانند افکنند
میرحسین موسوی
اینهم نظر یکی از هموطنان:
آقای موسوی ، شما تنها 30 سال از مردم ایران عقبتر هستید. این روشنگریها که امروز شما میفرمایید، فریاد سی ساله نیروهای مترقی ایران است. چه عجب که سرانجام شما هم فهمیدید. من از جوانان پر شور و مردم ایران میپرسم که کدام انتخابات در ایران تقلبی نبوده که این یکی نباشد؟ کدام دادگاه تقلبی نبوده که این یکی نباشد؟ آیا شکنجه زندانیان سیاسی امر جدیدی است در ایران اسلامی؟ آیا شما نمایشهای تلویزیونی سالهای 60 را دیدهاید؟ آیا کسی بدون آن فشارها و شکنجه های وحشیانه میتوانست آنگونه یکشبه به حقانیت جمهوری اسلامی پی ببرد؟ آقای موسوی زبان سبز شما در آنزمان در کدام سوراخی پنهان شده بود؟ زمانی که بیسوادهای با شرافت ایرانی هم از شکنجهها و تجاوز به حقوق انسانی دیگراندیشان اطلاع داشتند، میتوانید شما که همواره در راس هرم قدرتی این رژیم بودهاید اظهار بی اطلاعی بکنید؟ آیا این اولین باری است که شما تقلب را در سردمداران رژیماتان میبینید؟ آیا شکنجه را برای بار اول در ایران اسلامی کشف کردهاید؟ این گول هنوز هم دست از مردمفریبی برنداشته و در کمال وقاحت از روال رایج سی ساله رژیم اسلامی بعنوان پدیدهای جدید نام میبرد. تنها در صورتی حرف ایشان قابل قبول است که درست مثل جمهوری اسلامی، دگراندیشان را مردم حساب نکند و تجاوز به حقوق آنها برایش مهم نباشد و تنها در خطر قرارگرفتن خود و نزدیکانش مورد نظرش باشد. به قسمتی که در بیانیه قرمز رنگ شده توجه کنید. برای موسوی جان هزاران آزادهای چون سعید سلطانپورها را که از مراسم عروسیاش و یا زندگی خصوصیاش به شکنجهگاههای اوین بردند و یا در زیر شکنجه جان باختند و یا به جوخه های اعدام سپرده شدند، هیچ ارزشی برای دفاع کردن نداشتهاند. آیا دادگاههای خلخالی و گیلانی تقلبی نبودند؟ یا در آنزمان هنوز جنابعالی واژه تقلب را کشف نکرده بودید؟ به راستی جرم سعید سلطانپور (تنها بعنوان یک چهره شناخته شده) چه بود؟
این مرد نه برای رهبری، که چنین قابلیتی هرگز نخواهد داشت، بلکه برای پیوستن به جنبش مردمی ما باید پیش از هر چیز صادقانه از خود انتقاد کند و جنایاتی را که در آنها شریک بوده و آگاهی داشته بی پروا و روشن افشا کند و توضیح بدهد که چرا به همکارانش پشت کرده و با چه هدفی میخواهد به جنبش مردمی بپیوندد. او مزورانه کوشش دارد که خود را آرام آرام در کنار مرد جا بزند و وانمود کند که همواره با مردم بوده و جنایتکاران اسلامی کسان دیگری بودهاند.
این مرد که بیش از سی سال از روشنگران ایرانی و خواست مردم عقب است چگونه میتواند رهبر این جنبش شود؟ رهبری مقامی نیست که به کسی داده شود و یا به ارث برسد. رهبر باید پیشرو باشد و با طرح شعارهای پیشرو بتواند جنبش مردمی را به پیش برده و نهایتا به اهداف خودش برساند. این مرد که هنوز هم با مردم ما روراست نیست و نمیتواند باشد، چگونه میتواند مردم ما را برای رسیدن به آزادی رهبری کند؟ او و همپالکیهایش تنها در پی سوارشدن به موج نارضایی مردم ما هستند تا بار دیگر برایشان رژیم اسلامی دیگری را بنا کنند.
من از تمام انسانهای با شرافت که درگیر این جنبش هستند میخواهم که بجای بدنبال کسی افتادن خواستهای خود را بصورت شعارهای جنبش مطرح کنند و ببینند که چه کسانی از آنها حمایت میکنند و یا با آنها هستند. مثلا خواست برداشتن نهادهای ضد دموکراتیک و غیر مردمی مثل ولایت فقیه، شورای نگهبان و خبرگان و مصلحت نظام. خواست جدایی دین از سیاست و خواست آزادی بدون قید و شرط بیان و عقیده وآزادیهای شخصی، میبایست از اساسیترین و پایهای ترین خواستهای جنبش ما باشد. آیا موسوی و دار و دسته از این خواستها پشتیبانی میکنند؟
با امید پیروزی مردم
دادگاه تقلبی برای تطهیر انتخابات تقلبی
مهندس میرحسین موسوی با صدور دهمین بیانیهی خود پس از انتخابات، «دادگاه تقلبی» را رسوا کرد که میخواهد «انتخابات تقلبی» را پاک جلوه دهد. میرحسین از ضرورت محاکمهی بازجویان شکنجهگر گفت و تصریح کرد که: «دندان شکنجهگران واعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است.»
متن کامل بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت در آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسانهایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شوند اقرار کنند، به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند، ممکن است بگویند. میگفتند محسن روحالامینی حق داشت که شهید شد. میگفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم، این نمایش هفتهها پیش برگزار میشد. میگفتند هرچه را که به آنان میگفتند، تا گفته باشند که اینها حرفهای ما نیست.
دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرماند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند، به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدهی دادگاههایی اینچنین فرمایشی، سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است.
صحنههایی که دیدیم و دیدید، جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است، انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید، آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبک با طرح مطالبی بیربط، با استناد به کتابهایی که به خروار خمیر میشوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست، انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخواندهاند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند، حدی نیست؛ یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند، اقراری برای او نیست. (الغدیر جلد ششم)
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بیخبری، چهرهشان را دیدند، احساس همدردی میکنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجبتر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمهی مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی را که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند، بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مىکرد جنبندهاى بر روى زمین باقى نمىگذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمىتوانند افکنند
میرحسین موسوی
اینهم نظر یکی از هموطنان:
آقای موسوی ، شما تنها 30 سال از مردم ایران عقبتر هستید. این روشنگریها که امروز شما میفرمایید، فریاد سی ساله نیروهای مترقی ایران است. چه عجب که سرانجام شما هم فهمیدید. من از جوانان پر شور و مردم ایران میپرسم که کدام انتخابات در ایران تقلبی نبوده که این یکی نباشد؟ کدام دادگاه تقلبی نبوده که این یکی نباشد؟ آیا شکنجه زندانیان سیاسی امر جدیدی است در ایران اسلامی؟ آیا شما نمایشهای تلویزیونی سالهای 60 را دیدهاید؟ آیا کسی بدون آن فشارها و شکنجه های وحشیانه میتوانست آنگونه یکشبه به حقانیت جمهوری اسلامی پی ببرد؟ آقای موسوی زبان سبز شما در آنزمان در کدام سوراخی پنهان شده بود؟ زمانی که بیسوادهای با شرافت ایرانی هم از شکنجهها و تجاوز به حقوق انسانی دیگراندیشان اطلاع داشتند، میتوانید شما که همواره در راس هرم قدرتی این رژیم بودهاید اظهار بی اطلاعی بکنید؟ آیا این اولین باری است که شما تقلب را در سردمداران رژیماتان میبینید؟ آیا شکنجه را برای بار اول در ایران اسلامی کشف کردهاید؟ این گول هنوز هم دست از مردمفریبی برنداشته و در کمال وقاحت از روال رایج سی ساله رژیم اسلامی بعنوان پدیدهای جدید نام میبرد. تنها در صورتی حرف ایشان قابل قبول است که درست مثل جمهوری اسلامی، دگراندیشان را مردم حساب نکند و تجاوز به حقوق آنها برایش مهم نباشد و تنها در خطر قرارگرفتن خود و نزدیکانش مورد نظرش باشد. به قسمتی که در بیانیه قرمز رنگ شده توجه کنید. برای موسوی جان هزاران آزادهای چون سعید سلطانپورها را که از مراسم عروسیاش و یا زندگی خصوصیاش به شکنجهگاههای اوین بردند و یا در زیر شکنجه جان باختند و یا به جوخه های اعدام سپرده شدند، هیچ ارزشی برای دفاع کردن نداشتهاند. آیا دادگاههای خلخالی و گیلانی تقلبی نبودند؟ یا در آنزمان هنوز جنابعالی واژه تقلب را کشف نکرده بودید؟ به راستی جرم سعید سلطانپور (تنها بعنوان یک چهره شناخته شده) چه بود؟
این مرد نه برای رهبری، که چنین قابلیتی هرگز نخواهد داشت، بلکه برای پیوستن به جنبش مردمی ما باید پیش از هر چیز صادقانه از خود انتقاد کند و جنایاتی را که در آنها شریک بوده و آگاهی داشته بی پروا و روشن افشا کند و توضیح بدهد که چرا به همکارانش پشت کرده و با چه هدفی میخواهد به جنبش مردمی بپیوندد. او مزورانه کوشش دارد که خود را آرام آرام در کنار مرد جا بزند و وانمود کند که همواره با مردم بوده و جنایتکاران اسلامی کسان دیگری بودهاند.
این مرد که بیش از سی سال از روشنگران ایرانی و خواست مردم عقب است چگونه میتواند رهبر این جنبش شود؟ رهبری مقامی نیست که به کسی داده شود و یا به ارث برسد. رهبر باید پیشرو باشد و با طرح شعارهای پیشرو بتواند جنبش مردمی را به پیش برده و نهایتا به اهداف خودش برساند. این مرد که هنوز هم با مردم ما روراست نیست و نمیتواند باشد، چگونه میتواند مردم ما را برای رسیدن به آزادی رهبری کند؟ او و همپالکیهایش تنها در پی سوارشدن به موج نارضایی مردم ما هستند تا بار دیگر برایشان رژیم اسلامی دیگری را بنا کنند.
من از تمام انسانهای با شرافت که درگیر این جنبش هستند میخواهم که بجای بدنبال کسی افتادن خواستهای خود را بصورت شعارهای جنبش مطرح کنند و ببینند که چه کسانی از آنها حمایت میکنند و یا با آنها هستند. مثلا خواست برداشتن نهادهای ضد دموکراتیک و غیر مردمی مثل ولایت فقیه، شورای نگهبان و خبرگان و مصلحت نظام. خواست جدایی دین از سیاست و خواست آزادی بدون قید و شرط بیان و عقیده وآزادیهای شخصی، میبایست از اساسیترین و پایهای ترین خواستهای جنبش ما باشد. آیا موسوی و دار و دسته از این خواستها پشتیبانی میکنند؟
با امید پیروزی مردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر