در این مطلب قصد دارم راجع به اعراب حجاز قبل از اسلام بنویسم. دلیل این انتخاب این است که در کتابی از یکی از علمای اسلام خواندم که اعراب قبل از اسلام سنگ و جوب میپرستیدند و در همه عربستان اعراب دختران خود را زنده به گور میکردند. برای بتهایشان قربانی میکشند و زنان تحت ظلم مردان بودند و در کل مردم بودن وحشی و بدون تمدن و به عقاید دیگران احترامی نمیگزاشتند و از این قبیل جرندیات. وقتی که آیات زن ستیز قران و قوانین اسلام و حمله محمد به کاروانهای بارزرگانی و جنگهای ایشان و بلایی که سر یهودیان بدبخت مدینه آوردند به بهانه کمک نکردن آنان در جنگ در مقابل قریش یادم آمد، باور این جرندیاب برایم مشگل بود. مخصوصا که یهودیان و اقلیتهای مذهبی زیادی را میشناسم که امروز روز در ایران حق شرکت در دانشگاه خیلی از کارهای دیگر را ندارند در حالی که آنان هموطن ایرانی من هستند که از خیلی پیش از ظهور اسلام در ایران زندگی میکنند و حق آب و گل دارند.
به همین خاطر تصمیم گرفتم که در این باره تحقیق کنم. در ایران که دستیابی به آثار باستانی مخصوصا قبل از اسلام تقریبنا غیر ممکن است یا آثار تحریف شده یافت میشوند. با یکی از دوستان در دبی تماس گرفتم و ایشان مقداری از آثار قبل از اسلام در عربستان مخصوصا در حجاز برایم فرستادند. یکی از این آثار مجموع شعر و قصیدههای اعراب قبل از اسلام بود که وقتی شروع به خو اندان کردم فکر کردم که دوست من در دبی اشتباه کرده و آثار بعد از اسلام را برای من فرستاده. زنگ زدم و پرسیدم. ایشان گفتند که این آثار همه در مورد قبل از ظهور قبل از اسلام در مکه است. باورم نمیشد که آثار قبل از اسلام مکه هج تفاوت پایه یی با قوانین پایه یی اسلام ندارد. به همان خاطر تصمیم گرفتم محصول تحقیقاتم را در این مطلب بنویسم. امیدوارم که آنقدر طولانی نشود که از حوصله خواندان شما بیرون رود. و امیدوارم که بتوانم حق مطلب را ادا کنم.
بزگترین دلیل نوشتن این مطلب این است که دریافتم که قران مجموعه یی برگرفته از اشعار و قصیدههای عرب قبل از اسلام است. بخصوص شاعر بزرگ عرب امرو القیس یمنی الصل ساکن حجاز که شعرهای او تقریبا ۱۰۰ سال قبل از بعثت محمد سروده شده اند. در اصل بسیاری از آیات قران که محمد ادعا میکرد از طرف الله نازل شده قصیدههای شعرای بزرگ نامدار عرب قبل از اسلام است که سالها قبل از بعثت محمد سروده شده اند. ساختار قران، نظم، تلفظ، اعراب گذاری کلمات و معنی آیات قران خیلی شبیه به این قصیدهها هستند و بعضی جاها این قصیدهها کاملا دست نخورده کپی شده و وارد قران شده اند. قبل از شروع مطلب یه نمونه نشان میدهم. بعد توضیحی کلی راجع به عقاید و ادیان و ادبیات اعراب قبل از اسلام میدهم. بعد میریم سراغ شعر و قصیدههای اعراب قبل از اسلام و عقاید مذهبی آن زمان در مورد کعبه، الله، روز قیامت، نظم جهان، خیر و شر که وارد قران شده اند.
این یکی از شعرهای امرو القیس است که دقیقا دست نخورده وارد قران شده. از این قبیل تقلبها زیاد داریم که در بعدا عمیقتر آن را نشان خو هیم داد.
وقال امرؤ القيس :
.
اقتربت الساعة وانشق القمر
مقایسه کنید با قران:
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ (سورة القمر1)
وقتی به ادبیات و شعرها و عقایدی که در بین این مردم رایج و مورد احترام بوده نگاه میکنیم. روی دیگر سکه که تکان دهنده است را میبینیم که این مردم جیزی کمتر از مسلمانان بعد از بعثت نداشته اند. که بیشتر داشته اند از قبیل احترام به ماه های حرام که به هیج وجه جنگ نمیکردند و حتئ دشمنان خونی خود را از ورود به خانه منع نمیکردند. در مقایسه که محمد در ماههای حرام به کاروانهای بارزرگانان حمله کرده و آنان را غارت میکرد. همجنین احترام به جنس زن، ادیان مختلف از قبیل یهود، نسارا، حنفیه و ادیان ایران باستان، محترم شمردن قرار دادها که به نام الله بت بزرگ بسته میشد، در مقایسه که محمد خود را مختار میدانست که هر وقت میخو اهد قرار دادهایش را یک طرفه بشکند. خودعه و نیرنگ نزدن در جنگهای تن به تن پهلوانان.
این شعر قبل از اسلام سروده شده.
يوم تجزي فيه الولايات،*
يدعى فيه من السماء بدعوات ،*
يسمع منها الاحياء والاموات،*
ويجمع فيه الناس للميقات،*
يكون فيه لمن اتقى الفوز والخيرات*
ويقسم لسامعه ان ما يقوله ليس الا الحق*
ورب السماء والارض ، *
وما بينهما من رفع وخفض ،*
ان ما أنبتك به لحق ، ما فيه امض* " إن ربكم ليجزين بالخير ثواباً ،*
وبالشر عقاباً ،*
وإن من في الأرض عبيد لمن في السماء ،*
هلكت جرهم وزيلت إياد ،*
وكذلك الصلاح والفساد " *
أو مثل*
" من رشد فاتبعوه ،*
ومن غوى فارفضوه ،وكل شاة برجلها معلقة "*
(الألوسي : بلوغ الأرب ، ج2 ، ص 260 .)
وقتی به انواع ازدواجهای قبلا از اسلام نگاه میکنیم، میبینیم که زنان قبل از اسلام آزادی و احترام بیشتری داشته اند از بعد از ظهور اسلام. به طوری که زنان قبل از بعثت مشگل حجاب نداشته اند و در آزادی کامل مرد مورد نظر خود را انتخاب میکردند. برای نمونه زنان قبل از اسلام میتوانستند به هر تعداد مردی که میخو استند رابطه جنسی داشته باشند و رسمی بوده که زنان قبل از اسلام با افراشته کردن یک پرجم قرمز بر در خانه نشان میدادند که خواهان ازدواج با مردی هستند. هدف من قضاوت آن مردم نیست، بلکه ادعای یک سری مذهب نما که سعی میکنن باتحریف تاریخ به نفع یک مذهب یا ایده یی سواستفاده کنن.
همجنین در مورد زنده به گور کردن دختران هم باید بگویم که بعضی از قبایل این کار را میکردند. تعجب انگیز نیست که در همین دنیای امروز ما در مناطقی از کشور های جین و هند هنوز مردم دخترانشان را یا میکشند و یا آنقدر جیزی نمیدند که بمیرن و بعد توی سطل آشغال میزارند که شهرداری تقریبا هر روز در این کشور ها اجساد دختر بجههای مرده را پیدا میکند. در جین به خاطر اینکه بیشتر از یک بجه حق ندارند داشته باشند و خانواده یی که پسر میخو اهد، ناگزیر بجه دختر را باید دور بیندازد. در بعضی از مناطق هند هم طبق سنت پدر باید تمامی خرج عروسی دختر را بدهد. و اگر به عقلمان مراجعه کنیم، میبینیم که اگر همه مردم عربستان این کار را میکردند، جه طور نسل ایشان دوام پیدا کرد؟
این یکی از شعرهای امرو القیس است که دقیقا دست نخورده وارد قران شده.
وقال امرؤ القيس : *
وجاء يوم العيد في زينته لمثل ذا فليعملِ العاملون
لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلْ الْعَامِلُونَ (الصافات 37: 61)
لات و عزی دختران خدا و شرکای قدرت او که نماینده و نشان دهنده احترام عرب قبل از اسلام به جنس ماده بوده. وضعیت زن از یک قبیله به قبیله دیگر متفاوت بود. ولی این نبود که زن از حقوق اجتماعی و انسانی خود برای همیشه محروم باشد، آنهم به فرمان خدایی که خود این زن را افریده. به طوری که اگر لیاقتی داشت، میتوانست به مقامهای بزرگ اجتمایی برسد. خدیجه که مردان بسیاری و خود محمد زیر دست او کار میکردند. اگر یک مرد حق داشت با بیشتر از یک زن رابطه جنسی داشته باشد، همان حق را زن هم داشت در همین دنیای امروزی ادیانی هستند که خدا را زنانه میدانند یا زن را نماینده و انسان برگزیده خدا میدانند. این ادیان جشنها و فستیوالهایی دارند برای نشان دادن احترام خود به جنس زن که بعضی از این ادیان در جشنهای خود یا از تمثیلهایی زنانه استفاده میکنن یا از نمایندگان زن در این جشنها استفاده میکنن. دلیل آنها این است که میگویند نسل بشر توسط جنس زن ادامه بقا میابد. کشورهایی هم داریم که زن حق دارد با بیشتر از یک مرد ازدواج کند. قبایلی هستند که فقط زن به خواستگاری مرد میرود. همین کار را اعراب قبل از اسلام میکردند با بتها منتها به شیوه آن زمان و بنا به فهم خودشان. هزاران سال قبل از اعراب بت پرست هم تمدنهایی بوده اند که تمام قدرت در دست زنان بوده است. و مراسمهایی داشته اند که با خون حیض زن انجام میشده به نشانه احترام نقش زن در ادامه بقا انسان.
فرق بین کار امروز با انسانهای باستانی این است که اولا امروز روز انسانها به عقاید هم بیشتر احترام میگزارند (البته در کشورهای غیر مسلمان). دوما انسانهای امروزی عقیده و فلسفه خود را توضیح میدهند جه جرا این کار را میکنند. ولی انسانهای باستان شاید نمیتونستند دیگران را قانع کنند که جرا این کار را میکنند. سوما افراد سود جوی بسیاری تاریخ را تحریف میکنن تا بتونن از نا آگاهی من و تو نون بخورند. جهارما همین امروز بیشتر از ۱۰۰ کتاب هستند که در ایران حق جاپ، نشر، خواندان و پخش کردن را ندارند و هر که تنها با یکی از این کتابها دستگیر شود، مجازاتش مرگ است. این کتابها کتابهایی هستند که تاریخ انسان و ادیان را بدون تعصب مذهبی یا قومی پژوهش کرده و بازگو میکنند. دلیل تحریم و سانسور نشریات آزاد هم همین افراد سودجو هستند که از دین و عقاید من و تو نون میخورند. هیجگی نمیپرسه که اگه یک کتاب بد است، جرا اجازه نمیدان مردم خودشان بخو انند و قضاوت کنند. پس با این محدودیتها جه طور ما میتوانیم انسانهای پیشین یا کسانی که از آنها جیزی نمیدانیم را پیش داوری کنیم؟
این شعر قبل از اسلام سروده شده در باره الله، لات و عزى خدایان مکه:
ويورد لزيد شعره القائل في فراق الوثنية :*
أربا واحدا أم ألف رب*
دين إذا تقسمت الأمور*
عزلت اللات والعزى جميعا *
كذلك يفعل الجلد الصبور*
فلا العزي أدين ولا ابنتيها*
ولاصنمي بن عمرو أزور*
ولكن أعبد الرحمن ربي*
ليغفر ذنبي الرب الغفور*
فتقوي الله ربكم احفظوها*
متى تحفظوها لا تبوروا*
تري الأبرار دارهم جنان*
وللكفار حامية السعير*
وخزي في الحياة وإن يموتوا*
يلاقوا ما تضيق به الصدور* .
اینجا جند جیز مهم هستند: جیزی که به ما به عنوان بت پرستی معرفی میشه نمیتونه جنین نگاهی به جهان و امور آن داشته باشه. همجنین آیا ما الله اسلامی را غیر از جیزی که در این شعر گفته میشه میشناسیم؟ جرا الله قریش درست با صفاتی که ما الله خود را میشناسیم، تعریف و ستایش شده؟ پدر محمد عبدل الله یک بت پرست بوده که از با افتخار نام الله بت بزرگ کعبه را روی خود گذاشته که به معنی عبد و بنده الله بت بزرگ بودن است. همجنین مادر ودایه محمد و همه کسانی که در کودکی مسعولیت او را داشته اند بت پرست بودند. پدر بزرگ او که در ۶ سالگی جای پدر او را گرفت غیر از اینکه بت پرست بوده، کلید دار و مسول بتخانه کعبه بوده و قطعا محمد یتیم که زیر دست او تربیت شد به او در کارهایش کمک میکرده. جنین کودکی افکار و عقاید مردم خود را به خوبی میشناخته. آیا این اتفاقی میتونه باشه که الله محمد دقیقا شبیه الهی است که در ادبیات و متون اعراب قبل از اسلام توصیف شده؟
اینجا قسمتی از یک شعر قبل از اسلام را میبینید که به گواه تاریخ محمد قبل از بعثت تمام این شعر را میدانسته. در ادامه جریان این شعر به جالش کشیده خو اهد شد:
وأنت الذي من فضل ورحمة*
بعثت إلى موسى رسولا مناديا*
فقلت له أذهب وهارون فادعوا*
إلى الله فرعون الذي كان طاغيا*
وقولا له : *
أأنت سويت هذه*
بلا وتد حتى اطمأنت كما هيا*
وقولا له : *
أأنت رفعت هذه*
بلا عمد ، أرفق ، إذا بك بانيا*
وعن عيسي وأمه يقول : *
وفي دينكم من رب مريم أية*
منبئة بالعبد عيسي بأن مريم*
تدلي عليها بعدما نام أهلها*
رسولا فلم يحصر ولم يترمرم*
فقال : *
ألا تجزعي وتكذبي*
ملائكة من رب عاد وجرهم*
أنيبي وأعطي ما سئلت فإنني*
رسول من الرحمن يأتيك بانبم*
فقالت : أني يكون ولم أكن*
بغيا ولا حبلى ولا ذات قيم*
فسبح ثم اغترها فالتقت به*
غلاما سوى الخلقة ليس بتوأم*
فقال لها : إني من الله أية*
وعلمني ، والله خير معلم*
وأرسلك ولم أرسل غويا ولم أكن*
شقيا ، ولم أبعث بفحش ومأثم* (جواد علي : المفصل ، ج5 ، ص 384 و385 .)
در این مقاله میخوهیم ببینیم آیا این اسلام همان دین الهی است که از آسمان نازل شده یا به ما دروغ گفته شده. انسان حق دارد که در مورد جیزی که میپذیرد تحقیق کند قبل از پذیرفتن آن. و حتئ حق دارد بعد از پذیرفتن آن از تصمیم خود برگردد. و این قانون استثنایی ندارد که در مورد زندگی شخصی، اجتماعی یا دین و خدا باشد. به این صورت که وقتی شما مثلا دین بودایی را میپذیرید و بعدا میبینید که به شما دروغ گفته شده، این حق را دارید که از آن دین برگردید. حالا هر جقدر هم که صاحبان آن دین ایمان داشته باشند که دین آنها بهترین و بر حق است. شما تصمیم میگیرید که جه طور زندگی کنید.
قوانین اسلام باید جهره متفاوتی داشته باشند ازعقاید یک مشت بت پرست که جیزی به نام الله را نمیشناسند. ولی میبینیم که مردم قبل از بیعثت خدایی به نام الله را میشنا ختند و آن بتهایی که در کعبه قرار داشته اند را نمایندگان خدای آسمانی میدانستند. این جیزی است که از شعرها و عقاید آنها نسبت به اخرت و عدالت و بخشندگی الله و دیگر خدایان داشته اند استنباط میشود. این را به خاطر میگم که وقتی به شعرهای قبل از اسلام نگاه میکنیم، میبینیم دقیقا خصوصیاتی که محمد به الله آسمانی خود میدهد اعراب قبل از اسلام به خدایان زمینی خود میدادند.
اگر باور کنیم که اسلام یک دین الهی است. پس قوانین و دستورات آن باید در جامعه مکه تازه باشد. در حالی که تمام قوانین کلیدی اسلام در مکه قبل از اسلام رایج و شناخته شده بودند و توسط ادیان مختلف قابل احترام بودند.
ببینید عزیزان، در این جور مسائل باید از دید یک ادم غیر مذهبی به مسائل نگاه کرد تا تونست مسائل را آنطور که است دید. قبل از این که وارد مطلب اصلی بشم، اینو میخوا ستم بگم که برداشت ما از بت پرستی جیست. آیا بت پرستان بت را خدا میدانند؟ به نظر من بت پرست لاقل در اکثر موارد آن شی را خدا نمیداند. بلکه رابط بین خود و خدا میدانند. انسان از همان روزهای اولیه به خاطر ضعف شناخی خود راجع به طبیعت و نیروهای آن از یک طرف و احساس تنهایی با بی پناهی کردن در عرصه زندگی و همجنین وحشت از این واقعیت که مرگ پایان زندگی است، سعی میکرد ضعف اطلاعاتی خود را توجیه کند. و هم خود را به یک نیروی ما وارا طبیعی پیوند دهد که در مواقع خطر یاور او باشد.
تصور اینکه بعد از این زندگی زندگی دیگری خو اهد بود حتئ در عالم خیال بسیار وسواسه انگیز و شیرین است. شیرینی زندگی بعد از مرگ حتئ برای انسان امروزی با همان کیفیت باقی مانده. این نشان دهنده آرزوی بسیار قوی در انسان در وجود داشتن همجین فرضیه یی است. بطوری که با داشتن این افسانه شما دیگر لازم نیست نگران آینده باشید، مشگلات زندگی قابل تحمل تر میشوند، انسان معتقد به معاد همیشه یک نوع انری شارژ شده خواهد داشت. البته در گذشته که انسان جواب خیلی از جیزها رو نمیدانست، داشتن این اعتقاد تقریبا یکی از ضروریات زندگی بود.
در دوران بدویت (قبل از ظهور پیامبران سامی) انسانها به خاطر طبیعت خود میخواستند خدایی که در ذهن خود آفریده اند را ببینند و لمس کنند یا لااقل یک واسطه یی داشته باشند بین خود و خدای خود. همان جیزی که بعدها یک سری فرصت طلب از این خاصیت انسانها استفاده کرده و خود را رسول خدا و کشیش و خاخام و خلیفت الله یا مرج تقلید نامیدند که قانون ولایت فقیه از این طریق اختراع شد که ۳۰ سال است گریبان گیر ملت ایران شده. این علاقه انسان به دیدن یا لمس کردن هنوز به صورتهای دیگری از قبیل امام زاده ها، قبر امامان و پیامبران، تابوتی که عصا و لوحهای سنگی ده فرمان خدای یهودیان در آن بود، تمثیلهای حیوانات و خود حیوانات در ادیان هندی، عبادت گدهها و خانه خدا از قبیل اتشگده، مسجد، کلیسا، اورشلیم و کعبه در انسانها وجود دارد. به نظر من جیزی که به من و تو گفتن که بت پرست یعنی کسی که یک شی را میپرستد، مثلا در مورد اعراب قبل از اسلام نمیتواند درست باشد. یا لااقل قسمتی درست بوده که اینها همان قسمت را به ما نشان میدهند و بقیه فضایل و افکار این مردم را پنهان میدارند.
بت از نظر یک بت پرست جیزی است مثل امام زاده ها، قبر امامان و پیامبران، تابوتی که عصا و لوحهای سنگی ده فرمان خدای یهودیان در آن بود، پدر روحانی، خاخام و ولایت فقیه و مرجه تقلید در ادیان سامی. کاتولیکها پاپ را نماینده خدا روی زمین میدانند. درست همان نقشی که سنیها به خلیفه و شیعهها به ولایت فقیه میدهند و همجنین دین یهودی که همین روش را به اسم دیگر دارند. به قطعه زیر توجه کنید تا متوجه شوید جرا من اینطور فکر میکنم.
وقال حجير بن أبي إهاب : رأيت زيد بن عمرو بن نفيل ، وأنا عند صنم بوانة – بعدما رجع من الشام – وهو يراقب الشمس ، فإذا استقبل الكعبة ، فصلى ركعة وسجدتين ثم يقول : *
لبيك لا شريك لك ، ولا ند لك ،*
ثم يدفع من عرفة ماشياً وهو يقول : *
" لبيك متعبداً لك مرقوقاً "*
کسی که کعبه را قبله ابراهیم و اسماعیل میدانسته و عقیده داشته که نباید سنگ و جوب را پرستید، کسی که برای خانه خدا آمده نه برای بت درون آن، و کسی که خدائ را لبیک میگوید که شریکی برای آن قائل نمیشود میتواند یک بت پرست جاهلی باشد که به من و تو معرفی کرده اند؟
مهمتر از آن این است که آیا محمد ما را فرزندان ابراهیم و اسماعیل معرفی کرد و ما را به پرستش خدای لاشریک اله دعوت کرد؟ یا قریش همان عقیده یی را داشتند که محمد به من و تو داد؟
لبيك لا شريك لك ، ولا ند لك، ترجمه (لبیک خدایی که شریکی برای او نیست).
بسوي راستي راه يابند تا هر هرزه اي كه به آيين آويخته شده را پاك گردانم . مژده دهنده اين پايان نزديك آمدم.
همچنين در مانوي پيش از نماز شستشو(وضو) ميكنند. دین حنفی هم جیزی مثل نماز دارد و این سه دین بعلاوه یهود و نسارا بسیار پیش از محمد در عربستان شناخته شده بودند.
کتابهای تاریخ قبل از اسلام در عربستان را پیدا و در سایت انلاین خواهم گذاشت، فقط عربی هستند که خود باید یکی را پیدا کنید تا برایتان ترجمه کند. البته پیش آخوند نرید که کتابهای تاریخ رو هم براتون تفسیر میکنن. یعنی نویسنده نمیدونسته جی بنویسه و اونا تصحیح میکنن. از ما گفتن بود.
وحول عقيدته في البعث والحساب يقول شعرا : *
باتت همومي تسري طوارقها*
(جواد علي : المفصل ، ج5 ، ص 280 و281 . وانظر ابن هشام : السيرة ج1 ، ص 208 و209 . وانظر أيضا ابن كثير ، البداية والنهاية ، ج2 ، ص 206 : 208 .) *
اینها میتوننا عقاید یک مشت بت پرست وحشی باشند در باره جهان پس از مرگ؟ آیا کسی که همجین دیدی دارد، دختر بجه خود را زنده به گور خواهد کرد؟ کسی که روان بتونه عربی صحبت کنه، میتونه صدها آیه مثل اینها در قران پیدا کنه. آیا ما به کسی مثل محمد احتیاج داریم که قصیدههای دیگران را دزدیده و به نام حرفهای الله به خورد ما بدهد؟ آیا قران کلام خداست و اینها کلام خدا نیستند؟ آیا با عقل جور در میاد که کلمات خدا که از اول پیدایش جهان نوشته شده و در لوح آسمانی الله محفوظ بوده از دهان یک عرب ساکن مکه که هیج ارتباطی با الله نداره در بیاد؟ در حالی که این قصیدهها صد سال و بعضی بیشتر از صد سال پیش از محمد سروده شده اند. در پایان این مطلب اگر وقت شد میخوام قران را به جند تا از این شعرها مقایسه کنم تا تشابهات را ببینید. قضاوت با خود شماست.
محمد عقاید و افکار مختلف در مکه آن روز را جمع آوری کرده و با مخلوط کردن آنها با هم یک سالاد جدید مذهبی به نام اسلام درست کرده.همان الله خدای قریش را به ما داده به شگلی دیگر. قوانین و اعتقادات اسلامی جیزی نیست جز همان اعتقادات قریش، حنفیان، یهودیان، زرتشتیان، مسیحیان و مانیان منتها با اسم دیگری. مثل مناسک حج، ذبح، قیامت، دروغ گفتن وغیره. در اشعار بعدی خود خواهید دید. در واقعه شعر و قصیدهها و داستانهای مشهور آن زمان را دزدیده و به نام دین جدید به خورد مردم داده. در آن مورد هم مدارکی را نشان خو هم داد.
ويقول جواد علي : إن أمية حرم على نفسه الخمر ، وتجنب الأصنام ، وصام والتمس الدين ، وذكر إبراهيم وإسماعيل ، وكان أول من أشاع بين القرشيين افتتاح الكتب والمعاهدات والمراسلات بعبارة : باسمك اللهم*
( استعملها النبي محمد " صلى الله عليه وسلم " ثم تركها واستعمل بسم الله الرحمن الرحيم ) ، وقد روي الإخباريون قصصا عن التقاء أمية بالرهبان ، وتوسمهم فيه أمارات النبوة ، وعن هبوط كائنات مجنحة شقت قلبه ثم نظفته وطهرته لمنحه النبوة (جواد علي : المفصل ، ج5 ، ص 280 و281 . وانظر ابن هشام : السيرة ج1 ، ص 208 و209 . وانظر أيضا ابن كثير ، البداية والنهاية ، ج2 ، ص 206 : 208 .)*
مردم قبل از اسلام کارهای مهم از قبیل قراردادها و غیره را با نام الله شروع میکردند وکتابها و قراد دادهای کتبی با نام بسم الله شروع میشد. همان جیزی که وارد قران شد در شروع هر سوره قرار گرفت. همه میدانند که اله همان الله است و فراوان در قران داریم مانند الهی و اللهم و مشابه. باسمك اللهم و بسم الله یکی است فقط الرحمن و الرحیم اضافه شده.
وأمية هو القائل في رب الحنيفية الخلاق : *
وقال الإمام أحمد : " حدثنا إبراهيم بن ميسرة أنه سمع عمرو بن الشريد يقول قال الشريد : كنت ردفاً لرسول الله ( أي راكباً معه على بعير واحدة ) فقال لي : أمعك من شعر أمية بن أبي الصلت شئ ؟ قلت : نعم ؛ قال : فأنشدني بيتاً ، فلم يزل يقول لي كلما أنشدته بيتاً : إيه حتى أنشدته مئة بيت " (جواد علي: المفصل ، ج5 ، ص 384 و385 .) ومن هذا الشعر ما يصح الوقوف معه كنموذج – لا شك رائع – لمعتقدات واحد من رجالات الحنيفية (مع ملاحظة أن هذا الشعر قد يختلف الأمر في نسبته إليه أو إلى زميله في الحنيفية زيد ابن عمرو بن نفيل ، وما عدا ذلك فمتفق عليه):
اینم فهمیدنش سخت نیست. محمدی که بی سواد خو انده میشود جه طور قبل از بعثت جنان شعر بلند و معروف را کاملا میدانسته؟ از آن گذشته، این قصیده و بسیاری از اشعار آن زمان همونی را میگن که قران به من و تو میگه. پس برای این شیاد حقه باز که شیادی ایشان را در ادامه مطلب ثابت خوا هم کرد نازل کردن قران جیز سختی نبوده.
اینم خود شعر:
فهو يقول في إيمانه : *
وفي إيمانه – مثل عبد المطلب وزيد – بيوم بعث ونشور ؛ يقول : *
وفي أكثر ما نسب إلى هذا الشاعر من أراء و معتقدات و وصف ليوم القيامة والجنة والنار ؛ تشابه كبير وتطابق في الرأي جملة وتفصيلاً ، لما ورد عنها في القرآن الكريم ، بل نجد في شعر أمية استخداما لألفاظ وتراكيب واردة في كتاب الله والحديث النبوي قبل المبعث ،
حح قریش هم جیزی جدا از انجه ما میکنیم نبوده. فرقش اینه که ما جند هزار کیلومتر پرواز میکنیم و هزاران دلار بی زبون رو میریزیم تو حلقوم پادشاه عربستان، تازه ما رو هنوز که هنوز است مجوس خطاب میکنن.
وفى وصف الملائكة*
آیا مسله ملائک و فرشتگان در اسلام از اشعار و باورهای عرب قبل از اسلام وارد اسلام نشده؟ آیا ملا یکه اعراب قبل از اسلام با ملا یکه بعد از اسلام فرق داشتند. رکوع و سجود که میکردند، الله رو هم که حمد و ستایش میکردند. حتما باسن و سینههای قشنگی نداشته اند یا شاید هرز میپریدند که الله محمد مجبور شد بیرونشون کنه و ملا یکه جدید استخدام کنه. براستی مردم ۵۲ کشور مسلمان مشگلی با عقیده خود داشته اند که بایست به شمشیر اعراب مسلمان گردن نهند و جندین قرن خراج دهند؟ آیا مردم احتیاجی به پیامبر و دین جدیدی داشته اند که به خاطر آن خون میلیونها انسان بی گناه از خود عربستان بگیر و از هند تا شمال افریقا و اسپانیا بایست ریخته میشد؟
قس بن ساعدة الأيادي
این خط منو واقعا تکون داد. محمد وقتی در بازار مکه اشعار شعرا را میشنید میگفت: والذي بعثني بالحق ، لقد أمن قس بالبعث .درست همان جیزی که شما میگید و فکر میکنید وقتی قران را در دست میگیرید. کار این مسلمونی و اسلام جالبه. شاید محمد اول مرتد شده و به دین اعراب قبل از اسلام گرویده. بعدا که دیده اونا بر حق نیستند، دوباره به اسلام برگشته. ولی خودمونیم، مسلمون که دزدی نمیکنه؟ اونم محمد پیامبر الله. دزدی مصلحتی هم در اسلام داریم؟؟؟؟؟؟
محمد از اغاز جوانی با ابوطالب که تاجر بود به بعد با کاروان خدیجه با کشورهای ایران و روم که با هم مجموعا ۵۲ کشور را شامل میشدند سفر میکرد. در این مسافرتها با تمام ادیان آن روز آشنا شده و از نزدیک مردم و پیشوایان ادیان دیگر را ملاقات میکرد. به طوری که در آستانه جوانی مردم مکه او را مردی دانا و هوشمند میدانستند که آخوندها آن را امین بودن محمد تفسیر میکنن.
محمد در ماه زیقعده سال ششم هجری به قصد زیارت کعبه (که هنوز بتها در آن قرار داشتند و خانه الله محمد نشده بود!!!!!) رفت. اهل کعبه او را راه ندادند و صلح شد که محمد ۳ روز در مکه بماند و جون صلحنامه مینوشتند جنین گفت: این صلحنامه محمد پیامبر خداست.... اهل مکه گفتند: اگر تو را پیامبر میدانستیم که مانع ورود تو نمیشدیم. ولی محمد گفت: من پیامبر هستم و محمد بن عبدل اله هستم. و به علی گفت: کلمه پیامبر را از متن صلح نامه حذف کن. علی گفت: هرگز. محمد صلح نامه را گرفت و کلمه محمد را به جای پیامبر نوشت. (تاریخ طبری، ج ۳، س ۱۱۲۵).
همجنین از امام جعفر صادق نقل است: جگونه ممکن است پیامبر بتواند جیزی به مردم بیاموزد که خود نمیخوا ند. و مسله امی بودن محمد یعنی منسوب به ام القرا به مکه زادگاه محمد اشاره دارد که آخوندها آن را به بیسواد بودن محمد ربط میدهند تا به محمد بعدی فوق طبعت بدهند و به نام معجزه در کتب جا داده و از آن در پیشبرد اندیشههایش (در لباس کلام خدا) بهره برداری کنن. (مراجعه شود به کتاب اسلام شناسی از علی میر فطروس، جلد ۱، س ۲۷) کدوم عقل سلیمی باور میکنه که امروز روز کسی که تاجر است و به ۴۰ و ۵۰ کشور (ایران و روم باستان از افغانستان تا شمال آفریقا را شامل میشده) سفر تجاری میکند، خرید و فروش میکنه، قرار دادهای تجاری میبنده و امضا میکنه و حساب مال و اموال خود را داره میتونه بی سواد باشه. آیا ما از خرد خود در قبول عقاید خود استفاده میکنیم؟ من که فکر نمیکنم. ایمان یعنی صبر نکردن برای درک اینکه جه جیزی درست است. به زبان ساده تر نهایت حماقت.
وهذه بعض اقواله واشعاره ( المرجع:العرب قبل الاسلام- سيد القمنى) :
امثال این شعرها محمد را وادار به گفتن والذي بعثني بالحق ، لقد أمن قس بالبعث میکردند:
يحذر الناس من ويلات يوم القيامة *
(الشهر ستاني : الملل والنحل ، المطبعة الأزهرية ، القاهرة ، 1951 ، ص 96 .)
اینجا نمونههایی از اشعار قبل از اسلام را میذارم که در باره الله خدای عرب قبل از اسلام است. دقت کنید که زیاد فرقی با آیات قران ندارند و الهی و ربی که نام برده میشه، همان الله ماست.
جیزی که میخوام بگم، اعراب قبل از اسلام الله و همجنین خدایان دیگر را میشناختند. و بتها نمانده گان الله آسمانی در زمین بودند. کاری که محمد کرد، بتها را شکست و گفت که من نماینده الله شما در زمین هستم. در مورد تغییر قبله هم گفت به طرف قبله ابراهیم و اسماییل نماز میگذاریم. صدها سال پیش از محمد اعراب عربستان کعبه را قبله ابراهیم و اسماعیل میشناختند. همجنین کلمه الرحمان نام خدای نادیدنی آسمانی بود که مردم یمن به آن اعتقاد داشتند. اسناد به زبان عربی هستند که من به خاطر مشگل در زبان عربی هنوز ترجمه آنان را تمام نکرده ام. وقتی کار ترجمه تمام شد. اسناد بیشتری در همین مطلب ارائه خو اهم کرد.
أشعار الشعراء الستة الجاهليين همان کتاب مجموعه اشعار امرو القیس است.
وصل علی حین العشیات والضحی * ولا تحمد المثرین، والله، فاحمدا
ديوان امرئ القيس
فالیوم اسقی غیر مستحقب * اتمامی الله ولا واغل
ديوان امرئ القيس أبو بكر *عاصم بن ايوب ص ۱۳۵
رب رام من بـنـي ثـعـل * مثلج كفـيه فـي قـتـره
ديوان امرئ القيس أبو بكر عاصم بن ايوب ص ۱۳۵ - أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص 47
ألا قبح الله البراجم كـلـهـا * وجدع يربوعاً وعفر دارما
وآثر بالملحاة آل مجـاشـع * رقاب إماء يقتنين المفارما
فما قاتلوا عن ربهم وربيبهـم * ولا آذنوا جاراً فيظفر سالما
وما فعلوا فعل العوير بجاره * لدى باب هند إذ تجرد قائما
ديوان امرئ القيس أبو بكر عاصم بن ايوب ص ۱۴۰- أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص 47
فجزیت خیر جزأ ناقه واحد * و رجعت سالمه القرابسلام
ديوان امرئ القيس أبو بكر عاصم بن ايوب ص ۱۴۶
تلك الموازين والرحمن أرسله*رب البرية بين الناس مقياسا
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۲۴
ألا رب يوم لك مـنـهـن صـالـح * ولاسـيمـا يوم بـدارة جـلـجـل
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۲۵
فقالت يمين الـلـه مـالـك حـيلة * وما إن أرى عنك الغواية تنجلـي
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۲۶
ألا رب خصم فـيك ألـوى رددتـه * نصيح على تعذاله غـير مـؤتـل
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۲۶
فقالت سباك الله، إنـك فـاضـحـي * ألست ترى السماء والناس أحوالـي
فقلت يمـين الـلـه أبـرح قـاعـداً * ولو قطعوا رأسي لديك وأوصالـي
حلفت لها بالـلـه حـلـفة فـاجـر * لناموا فما إن من حديث ولا صـال
ويا رب يوم قـد لـهـوت ولــيلة * بآنسة كـأنـهـا خـط تـمـثـال
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۳۴
ولله عينـاً مـن رأى مـن تـفـرق * أشت وأنأى من فراق المحـصـب
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۳۶
فدع ذا وسل اللهم عنـك بـجـسـرة * ذمول إذا صام النـهـار وهـجـرا
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۳8
فقالت سباك الله، إنـك فـاضـحـي * ألست ترى السماء والناس أحوالـي
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۳۴
كذلك جدي ما أصاحب صاحـبـاً * من الناس إلا خاننـي وتـغـيرا
وكنا أناساً قبـل غـزوة قـرمـل * ورثنا الغنى والمجد أكبر أكبـرا
وما جبنت خيلي ولكـن تـذكـرت * مرابطها في بربعيص وميسـرا
ألا رب يوم صالح قد شـهـدتـه * بتادف ذات التل من فوق طرطرا
ولا مثل يوم في قداران ظـلـتـه * كأني وأصحابي على قرن أعفرا
ونشرب حتى نحسب الخيل حولنـا * نقاداً وحتى نحسب الجون أشقـرا
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۴۰
ألا إن قوماً كنتم أمـس دونـهـم * هم منعوا جاراتكم آل غـدران
عوير ومن مثل العوير ورهطـه * وأسعد في ليل البلايل صفـوان
ثياب بني عوف طهارى نـقـية * وأوجههم عند المشاهد غـران
هم أبلغوا الحي المضلل أهلهـم * وساروا بهم بين العراق ونجوان
فقد أصبحوا والله أصفاهـم بـه * أبر بميثاق وأوفـى بـجـيران
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۴۱
وأركب في اللهام المجر حتـى* أنال مآكل القحـم الـرغـاب
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۴۴
فاليوم أسقى غير مستحـقـب * إثماً مـن الـلـه ولا واغـل
فيا رب مكـروب كـررت وراءه * وطاعنت عنه الخيل حتى تنفـسـا
ويا رب يوم قـد أروح مـرجــلا * حبيباً إلى البيض الكواعب أملسـا
يرعن إلى صوتي إذا ما سمعـنـه * كما ترعوي عيط إلى صوت أعيسا
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص ۴۵
فاليوم أسقى غير مستحـقـب * إثماً مـن الـلـه ولا واغـل
أشعار الشعراء الستة الجاهليين ص 47
حلت لی الحمر و کنت امرا * عن شربها فی شغل شاغل
فالیوم اشرب غیر مستحقب * اثما من الله ولا واغل
المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام..الجزء الثالث 2 ص ۳۶۴
یا لهب نفسی اذ خطئن کاهلا * القاتلین الملک الحلا حلا * تا الله لا یذ هب شیخی باطلا
المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام..الجزء الثالث 2 ص ۳۶۵
این بیت را دقت کنید:
تلك الموازين والرحمن أرسله*رب البرية بين الناس مقياسا
ترجمه انگلیسی برنامه مترجم کامپوتری این بود:
and Rahman sent Those scales
God of land measure between the people
فارسیش:
ترازوهایی که الرحمان میفرسته و آن خدای زمین بین مردم عملشان را اندازه میگیره.
شاعر هم از همان کشوری آمده که مردم خدایی به نام الرحمان را میپرستیدند. مدارک بیشتری راجع به وجود این خدا و واکنشهای محمد به این خدا دارم که بعد از ترجمه به این مطلب اضافه خو اهم کرد.
محمد بتها را شکست و خود به جای آنان به عنوان نماینده الله در زمین نشست. خدایان دیگر غیر از الله را هم یا از بین برد یا در الله ادغام کرد. فهمیدن اینکه جرا اعراب محمد و الله او را قبول کردند و به خاطر آن حاضرند حتئ امروز روز دنیا را به خون بکشند سخت نباشد. ولی ما جی؟ آیا ما باید اعتقادات و فرهنگ غنی خود را زیر پا بگزاریم برای این اعراب شکم باره و زن باز؟ آیا این الله الله ما هم بود قبل از ظهور اسلام؟ براستی جرا ما باید خود را با هجینین اعرابی مقایسه کنیم برای گوی سبقت ربودن در ایمان به الله؟
من نمیگم که مته رو گذشته بذاریم و تمام بدبختی هامونو به حمله اعراب ربط بدیم. تاریخ گذشته ایران هم هیج ارزشی نداره اگه ما امروز خود را نتوانیم درست کنیم. ولی این اعتقاد تا امروز روز با ما بوده و هست. اینو بازش کنیم و خوب بشنا سیمش. بعد یا به یکباره مثل اعراب بشیم و منکر ایرانی بودن و دیگه انقدر نق نزنیم، یا این زنجیر را از دست و پای خود باز کنیم و مثل یک انسان برای خود تصمیم بگیریم.
در ادامه پیکر بندی قران را با این اشعار مقایسه خو اهم کرد که ببینید ساختمان جملههای قران جقدر شبیه این قصیده هاست.
ادامه در قسمت دوم