۱۰.۱۰.۸۸
فرزند مجری صداوسیما روز عاشورا در اثر هجوم خودرو مورد اصابت قرار گرفت
۲ مرد به جرم لواط محکوم به اعدام شدهاند
از سوی دیگر یک دانشجوی ایرانی فعال حقوق همجنسگرایان در مصاحبهای اختصاصی با گی- سیتی، برای اولین بار وجود انجمن دگرباشان جنسی در دانشگاههای متعددی در سراسر ایران را تایید کرد.
اطلاعات مربوط به این ۱۰ جوان که در حال حاضر زیر حکم اعدام برای لواط هستند در تاریخ ۲۵ نوامبر در یک فراخوان مشترک توسط سازمان بینالمللی کمیسیون حقوق بشرِ گی و لزبین (IGLHRC)، سازمان دگرباشان جنسی ایران (IRQO)، و COC از هلند (قدیمیترین گروه حقوق بشر همجنسگرایان جهان، که در سال ۱۹۴۶ تاسیس گشته منتشر شده است.
این سه سازمان از کشورهای غربیای که با ایران روابط دیپلماتیک و اقتصادی قابل توجه دارند، از جمله آلمان، فرانسه، کانادا و همچنین اتحادیهی اروپا، خواستهاند، تا به دنبال تلاشهای دیپلماتیک برای توقف این اعدامها باشند.
به دست آوردن اطلاعات در بارهی موارد مجازات اعدام (از جمله همجنسگرایی) در رژیم سرکوبگر مذهبی حاکم در جمهوری اسلامی ایران، که در آن مطبوعات به شدت سانسور شده، و روزنامهنگاران، منتقدان رژیم، و مدافعان حقوق بشر به طور مداوم مورد آزار و اذیت و دستگیری قرار میگیرند و موضوع روابط جنسی با همجنس به طور رسمی تابوی سیاسی و مذهبی در نظر گرفته میشود بسیار سخت و دشوار است.
متهمین به لواط از حق دفاع در دادگاههای باز (عمومی) محروم هستند. ماه گذشته سازمان دیدهبان حقوق بشر، با استناد به گزارشی از یک روزنامهی ایرانی از اعدام دو مرد به جرم لواط خبر داد.
بسیاری از اطلاعات جدید در بارهی ۱۲ متهمی که هم اکنون با حکم اعدام به جرم لواط مواجهاند توسط وکلا و فعالان کمیتهی گزارشگران حقوق بشر (CHHR) در ایران ارائه شده است، حسین علیزاده، هماهنگکنندهی برنامهی شرق میانه و شمال آفریقا برای IGLHRC در گفتوگویش با گی- سیتی همچنین از اطلاعات بهروزتری که توسط کانالهای ارتباطی IRQO در ایران ارائه شده خبر داد.
CHRR که در سال ۲۰۰۵ تاسیس شده، به یکی از مهمترین منابع اطلاعات دربارهی موارد نقض حقوق بشر در ایران تبدیل شده و نخستین سازمان حقوق بشر ایرانی است که با ایجاد کمیتهی دگرباشان جنسی، مبارزه برای حقوق همجنسگرایان را به رسمیت شناخته تا با آزار و اذیت اقلیتهای جنسی مقابله کند.
حسام میثاقی، ۲۱ ساله، عضو برجستهی کمیتهی گزارشگران حقوق بشر CHRR ، طی یک مکالمهی تلفنی از اصفهان، سومین شهر بزرگ ایران، به گی- سیتی گفت که این هیئت از پنج ماه پیش تاسیس شده است.
تاسیس بخش دگرباشان جنسی توسط کمیتهی گزارشگران حقوق بشر CHRR نشانهای است از آگاهیهای جدید فرهنگی؛ چرا که نسل جدیدی از ایرانیان دیگر دیدگاه مشترکی با نگاه ارتجاعی رژیم، در بارهی اقلیتهای جنسی ندارند.
میثاقی، که با شجاعت در مورد استفاده از نام واقعی خود در مصاحبه اصرار مینمود، افزود: «در حالی که بخش مهمی از افراد دارای نگرش جدید سکولار هستند نسل جدیدی از مسلمانان محافظهکار نیز وجود دارند که خواستار به رسمیت شناختن حقوق دگرباشان جنسی هستند.
بیشتر فعالان CHRR در سنین ۲۰ تا ۴۰ سال هستند و تعدادی از آنها، به دلیل فعالیتهای حقوق بشری خود توسط نیروهای امنیتی دستگیر و مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
میثاقی میگوید: «ما در تلاش برای گرفتن حقوق دگرباشان جنسی، از نقد شدن توسط دیگر سازمانهای حقوق بشر و نیز جامعه، هراسی نداریم. در حالی که حیثیت رژیم پس از تقلب در انتخابات لکهدار شده اعمال فشار و سرکوب در تمام بخشهای جامعه مدنی یکی از راههایی است که دولت برای اثبات اقتدار و نیروی فیزیکی خود نشان میدهد که یکی از مواردش سرکوب و آزار و اذیت اقلیتهای جنسی و سایر گروههای حاشیهای است.»
این فعال مدنی میافزاید: «فعالین دیگر بخشها و کمیتههای CHRR باید با بخش دگرباشان جنسی، که توسط دانشجویان تقویت شده، به طور کامل همکاری کنند.»
میثاقی وجود انجمن «دانشجویان همجنسگرای دانشگاههای ایران» در تعدادی از دانشگاههای سراسر ایران را تأیید میکند.(برای اولین بار است که یک فعال دانشجویی آشکارا را به یک خبرنگار غربی در مورد این تحول جدید خبر میدهد.)
میثاقی در بارهی نبود گزارش از این دانشجویان در خارج از ایران میگوید:«در مورد آن چه من بر اساس تجربه به دست آوردهام، پنهانکاری، بخش بزرگی از کار فعالان دانشجویی دگرباش جنسی است، بیشتر آنها از نام مستعار در کار خود استفاده میکنند و در صدور بیانیههای عمومی فقط به نام گروه بسنده مینمایند؛ نه هیچ آشکارسازی، نه هیچ سردمداری و نه هیچ فعالان شناخته شده.»
به مناسبت ۱۳ آبان، بیانیهی مشترکی از چندین گروه دانشگاهی با امضای «دانشجویان همجنسگرای دانشگاههای ایران»، خطاب به جنبش دانشجویی ایران صادر شده «با توجه به این که تعداد قابل توجهی از دانشجویان، جزو اقلیتهای جنسی هستند و از سویی بسیاری از فعالان دگرباش جنسی دانشجو یا فارغ التحصیل دانشگاههای ایران هستند، در آستانهی روز دانشجوی این سال، ما باید بیشتر به دریافت معنی کامل ارزشهای حقوق بشر، که شامل حقوق دگر باشان جنسی نیز هست همت گماریم.
همچنین ضروری است، افرادی که در جنبش سبز کار بر روی پیشنویس قانون اساسی جدید ایران را آغاز نمودهاند، با گسترش افق دید خود، حقوق جنسی و حفاظت از اقلیتهای جنسی را نیز در این سند لحاظ نمایند.
«دگرباشان جنسی دانشگاههای ایران میخواهند در خطاب به جنبش سبز با دوستی و همبستگی بگویند که احترام به حقوق بشر و حقوق همهی شهروندان فراتر و مقدمتر از همهی مطالبات دیگر از جمله تمایل رهبران دانشجویی جنبش، برای محافظت از چارچوب و اصول انقلاب اسلامی است.»
روز دانشجو بزرگداشت خاطرهی کشتار سه دانشجو، در تظاهرات علیه شاه فقید در سال ۱۹۵۳ است. امسال نیز در دانشگاههای سراسر کشور، تظاهراتهای بزرگی بر ضد رژیم رخ داد؛ نمونهوار صدها تن از دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد (شهری که در آن، اعدام دو نوجوان به اتهام لواط در سال ۲۰۰۵، موجب تظاهرات گسترده در جهان شد) شعارهای ضد دولت سر دادند.
یا تظاهرکنندگان در تهران، که شعار، «مرگ بر دیکتاتور» و «نترسید، ما همه با هم هستیم» سر میدادند و با خشونت بسیج و لباسشخصیهای مزدور رژیم مواجه شدند؛ مزدورانی که به منظور حمله به دگراندیشان و اجرای دقیق خط مشی اخلاقی رژیم ولو با زور، به کار گرفته شدهاند. گزارش شده که در یورش این افراد به دانشگاه تهران از گاز اشکآور و حتی گلوله استفاده شده، و تمام محوطهی دانشگاه توسط نیروهای امنیتی احاطه شده بوده.
در مواردی دیگر، بسیج از ضرب و شتم، آدمربایی و شکنجه در مقابل دگرباشان جنسی استفاده کرده است.
میثاقی در بارهی بیانیهی «دانشجویان همجنسگرای دانشگاههای ایران» توضیح میدهد: «اکثر جنبش دانشجویی تحت سلطهی مسلمانان محافظهکار است، که حتی زمانی که از رژیم کنونی انتقاد میکنند، مدافع جمهوری اسلامی هستند و نسبت به حقوق دگرباشان جنسی دلسوز نیستند و تابو بودن همجنسگرایی در جمهوری اسلامی را طبیعی میدانند؛ اما این رژیم حتی تحمل انتقاد از سوی دانشجویان معتقد به ایدئولوژی اسلامی خود را نیز ندارد و آنها را دستگیر و آزار و اذیت میکند.»
میثاقی میافزاید: «گروههای چپ دانشجویی، بیشتر به حمایت از مبارزهی دگرباشان جنسی تمایل دارند؛ زمانی که کمیتهی گزارشگران حقوق بشر CHRR بیانیهای از دگرباشان جنسی را منتشر میکند، گروههای چپ و دانشجویان چپگرا آن را در وبلاگها و نشریاتشان بازچاپ میکنند.
هادی قائمی، مدیر - کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران – مستقر در آمریکا میگوید: جنبش دانشجویی به عنوان یک کل واحد تحت حملهی جدی در هفتههای اخیر بوده و تا تاریخ ۹ دسامبر حداقل ۱۳۰ دانشجو دستگیر شدهاند.
میثاقی گفت در روز دانشجو در یک کنفرانس شرکت کرده و در بارهی جنبش دانشجویی صحبت میکرده است که این نشست توسط پلیس ضدشورش پراکنده شده.
میثاقی هنگامی که دانشجوی سال دوم در دانشگاه اصفهان بوده، به دلیل اعتقاد به دین بهائیت از دانشگاه اخراج شده؛ بهائیت مذهبی توحیدی است که قرن ۱۹ در ایران بر مبنای وحدت معنوی تمام بشریت تشکیل شد.
بهائیان از زمان انقلاب ۱۹۷۹ هدف اذیت و آزار رژیم اسلامی بودهاند و پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد، افزایش چشمگیری در سرکوب آنها بهوجود آمده؛ از جمله از دست دادن شغل، بازداشت، غارت زیارتگاهها، ارعاب و تهديد و بیحرمتی به گورستانها.
در بیانیهی مشترک IGLHRC ،IRQO ،COC در اعتراض به مجازات اعدام برای لواط آمده: «در اغلب موارد، حکم دادگاه علیه لواط صرفا بر اساس علم قاضی است. بر اساس قوانین ایران، زمانی که شواهد کافی برای محکوم کردن متهم به ارتکاب جرم جنسی وجود ندارد، قاضی میتواند از علم خود استفاده کند؛ که فرایندی استقرایی یا قیاسی مبتنی بر شواهد موجود است، تا تعیین کند جرم صورت گرفته یا نه.
متاسفانه استفادهی بیش از حد این اصل بدین معنی است که به جای توجه به شواهد، قاضی معمولا حکم متهمین به مرگ را، خود بر اساس گمانهزنی میدهد. تعدادی از محققان برجستهی حقوقی و مذهبی اعتقاد دارند که به کارگیری این چنین گستردهی علم قاضی برای صدور مجازات مرگ در جرائم جنسی، در تناقض با کلام و روح قانون شریعت است.»
شرح حال دوازده نفری که در بیانیه آمدهاند، بدین قرار است:
قاسم بشکول، ۲۵ ساله، دانشجوی سال سوم ریاضیات کاربردی، همراه با مرد جوان دیگری در تاریخ ۳۱ مه ۲۰۰۷، به اتهام لواط دستگیر شده. هر دوی آنها با وجود نبود شواهد معتبر، از سوی ناحیهی اول دادگاه کیفری استان اردبیل، مجرم تشخیص داده شده و به جرم لواط به اعدام محکوم شدهاند.
در فوریه ۲۰۰۹، قاسم نامهی سرگشادهای بر روی اینترنت گذاشته و برای حفظ جانش، محاجه کرد. قاسم اصرار داشت که اتهام لواط بیاساس بوده و در فقدان هر گونه مدرک معتبر، علم قاضی به عنوان اساس، حاکم بوده است. در زمان نوشتن نامه، قاسم ۲۰ ماه را در زندان اردبیل به سر برده بوده اما با وجود تلاشهای پیدرپی وکلا و مدافعان حقوق بشر در داخل ایران، سرنوشتش در حال حاضر نامعلوم است.
محسن غبرایی، که در زمان دستگیری پایینتر از سن قانونی بوده، توسط دادگاهی در شیراز، به جرم لواط به اعدام محکوم شده است. وکیل او پرونده را به دادگاه تجدید نظر فرستاده، اما دیوان عالی کشور هم تغییری در رأی قاضی نداده و انتظار میرود حکم به زودی اجرا شود. محسن همواره خود را بیگناه دانسته است.
مهدی پوران، ۱۷ ساله، و سه نوجوان دیگر به نامهای حمید طاغی، ابراهیم حمیدی، و مهدی رضایی، در ژوئیه سال ۲۰۰۸ توسط دادگاه جنایی منطقه دوم تبریز، به جرم لواط محکوم به اعدام شدند.
شکایت در مورد اتهام تجاوز جنسی و فیزیکی از طرف یک مرد ۱۹ ساله به نام حجت، که سابقهی نزاعهای خانوادگی دارد، مطرح شده؛ او پس از این که بارها و بارها در دادگاه اعلام کرده که شاهدی برای برای اثبات ادعایش ندارد، در جلسه اخیر دادگاه، با معرفی سه مرد، از بستگانش، گفته که آنها شاهد بودند.
با توجه به قانون که شاهد چهارم مورد نیاز است، حکم دادگاه بر پایهی «علم قاضی» اعلام شده است.
محمد مصطفوی، وکیل برجستهی ایرانی مدافع حقوق بشر، که وکالت این چهار متهم را بر عهده دارد، معتقد است که برای موکلینش پاپوش دوختهاند.
او در وبلاگ خود نوشته که چهار مرد جوان به صورت غیر قانونی به حریم خصوصی متعلق به پدر حمیدی وارد شده و به ملک آسیب رساندهاند، که در جریان این اتفاق موکلینش با آنها درگیر شدهاند، پلیس مداخله و موکلین او را به اتهام تجاوز گروهی دستگیر میکند.
هنگامی که موکلین بیگناهی خود را اعلام کردند، مقامات پلیس آنها را سه روز در معرض ضرب و شتم و شکنجه قرار دادند تا بتوانند از دستکم یکی از آنها به زور اقرار و اعتراف بگیرند. پس از این که نتوانستند، پلیس پرونده را به عنوان مورد تجاوز به عنف لواط، به دادگاه فرستاده.
پس از اولین جلسه دادرسی، دادگاه دستور آزادی به قید وثیقهی ۱۰۰۰۰ دلاری داده، اما در آن زمان، ارائه وثیقه و خارج شدن از زندان 28 روز به طول انجامیده. پنجاه و پنج روز بعد، در جریان دادگاه، معاون بازپرس بخش قضايى، درخواست مجازات اعدام برای متهمین کرده و دادگاه رأی به اعدام داده، مجازاتی که در ایران در صورت تصویب توسط دیوان عالی کشور، در تاریخ نامشخصی اجرا میشود.
نعمت صفوی که در حال حاضر ۱۹ ساله است، در ژوئن ۲۰۰۶ در سن ۱۶ سالگی به اتهام لواط بازداشت شده بود، و دادگاه جنایی اردبیل وی را به مرگ محکوم کرد. اما دیوان عالی کشور حکم خود را در ۴ مارس ۲۰۰۹ لغو و پرونده را به دادگاه جنایی دیگری برای محاکمهی مجدد در اردبیل ارجاع داد. سعید جلالیفر، عضو CHRR، که به تازگی برای پروندهی صفوی وکیل گرفته بود، در تاریخ ۳۰ نوامبر دستگیر شد و هنوز در زندان است.
معصومه طهماسبی، وکیل ۳۲ ساله، در گفتوگویی تلفنی با گی- سیتی توضیح داد که از دسترسی به فایل مربوط به حکم اعدام صفوی محروم شده و اطلاعات بیشتر را هفتهی بعد که به ملاقات متهم در اردبیل میرود، به دست خواهد آورد.
اردبیل استانی مرزی در شمال غربی ایران است که فرماندار سابق آن رییس جمهور فعلی، احمدینژاد بوده و جمعیت آن را به طور عمده آذریهای تشکیل میدهند که توسط جمهوری اسلامی مورد آزار و اذیت قرار دارند.
طهماسبی توضیح داد که یافتن وکیل صالح برای متهمان در موارد لواط اغلب بسیار دشوار است:
«به دلیل انگ اجتماعیای که موارد لواط در پی دارند، بسیاری از وکلا حاضر نیستند که چنین مواردی را، به دلیل ترس از اتهاماتی که ممکن است خود آنان را همجنسگرا بنمایاند، قبول کنند» او به گی- سیتی گفت:
«اغلب خانوادهها در چنین مواردی به دلیل شرم اجتماعی، با وکلا برای دفاع از متهم تماس نمیگیرند. اختصاص وکیل تسخیری آخرین امکان دادگاه است، که او نیز در اغلب موارد تا روز محاکمه پرونده را نمیپذیرد. بنابراین بسیاری از موارد لواط، از دفاع خوب بیبهره میمانند.»
طهماسبی افزود: «تنها شانس واقعی باقیمانده، فشارهای بینالمللی حقوق بشری در اعتراض به مجازات مرگ است اما در بسیاری اوقات این فشارها زمانی صورت میگیرد که فرصت جلوگیری از این اعدامها از دست رفته است.»
در هفتههای اخیر، رژیم احمدینژاد با اختلال در اینترنت و ارتباطات تلفنی و نظارت بر آن، در تلاش برای خفه کردن صدای مخالفت و انتقاد است. مصاحبه با دو ایرانی، که گفتههایشان در اینجا نقل شده، در چنین شرایطی انجام شده است.
در طی مصاحبه با طهماسبی، هنگامی که نام محمود احمدینژاد برده شد، برقراری ارتباط به طور ناگهانی، در اواسط جمله، قطع و در مصاحبه با میثاقی، زمانی که پرسش دربارهی سازماندهی کمپین لغو مجازات اعدام برای لواط، مطرح شد، ارتباط به طور مشابه و ناگهانی قطع شد.
۱۲.۸.۸۸
دو کودک بر اثر خوردن شکلات منتوس به همراه کوکاکولا جان باختند
آزمايش زير را با دقت مشاهده کنيد
نهاد فرهنگي مهربانان
۲۰.۷.۸۸
عکس یک جهادگر ایرانی در میان تهدیدکنندگان آلمان
آخرین پیام ویدیویی که در آن آلمان به حملات تروریستی تهدید شده است، در تاریخ ۳ اکتبر پخش شد. در این ویدیو، افزون بر دو برادری که هویت آنان شناخته شده بود، دو جهادگر دیگر نیز وجود داشتند. جهادگران شناخته شده در این ویدیو، یاسین و منیر شوکا، دو برادر مراکشیتبار آلمانی هستند که پیشتر در شهر بن زندگی میکردند.
جهادگری به نام «شهاب د.»
طبق اطلاعات هفتهنامهی آلمانی «اشپیگل»، یکی دیگر از جهادگرانی که در این ویدیو دیده میشود و خود را «ابوعسکر» مینامد، «شهاب د.» از هامبورگ است که در ایران زاده شده است.
به گزارش «اشپیگل»، «شهاب د.» در سال ۱۹۹۴ هنگامی که ۱۱ ساله بود از ایران به آلمان آمد و ساکن شهر هامبورگ شد. وی در تاریخ ۴ مارس امسال به همراه دوست دختر خود و سه تن دیگر، هامبورگ را به مقصد قطر ترک کرد و از آنجا به پیشاور پاکستان رفت. وی در آنجا ظاهرا به گروه آلمانیهای حول برادران شوکا پیوسته است.
همچنین طبق اطلاعات هفتهنامهی آلمانی «فوکوس»، فرد دیگر که خود را «ابوسفیه» مینامد، «خوجه س.» افغانیتبار و ساکن پیشین شهر بن است. به گزارش «فوکوس»، «خوجه س.» که ۲۲ ساله است، در این ویدیو به پیکار مسلحانه فرامیخواند و میگوید: «زندگی کردن در جهاد، زندگی کردن در آزادی است».
هشدار به مقامهای امنیتی پاکستان و افغانستان
طبق دادههای خبرگزاری آسوشیتدپرس، روز جمعه (۹ اکتبر) هشدارباشهایی در مورد «شهاب د.» و «خوجه س.» برای مقامهای امنیتی افغانستان و پاکستان فرستاده شده است. ادارهی کل آگاهی آلمان این موضوع را تایید کرد و گفت که همکاران ملی و بینالمللی و نیز نهادهایی که احتمالا در خطر هستند، در افغانستان و پاکستان هشدارباشهایی در مورد این دو نفر دریافت کردهاند.
در هفتههای گذشته چند پیام ویدیویی منتشر شد که اسلامگرایان در آنها آلمان را به حملات تروریستی تهدید کرده بودند. در آخرین ویدیویی که روز سوم اکتبر منتشر شد، ستیزهجویان «جنبش اسلامی ازبکستان»، مسلمانان آلمان را به «جهاد» فراخواندند.
ادارهی کل آگاهی آلمان وجود این ویدیو را تایید کرد و آن را بخشی از کارزار ایجاد ترس و ارعاب خواند. ولی این نهاد چیزی دربارهی جزییات امر نگفت. گفته میشود که در این ویدیوی حدودا یکساعته، عمدتا صحنههای پیکار در مناطق مرزی پاکستان و زندگی روزمره در اردوگاههای آموزشی «جنبش اسلامی ازبکستان» نشان داده میشود. همچنین یاسین شوکا ملقب به «ابوابراهیم»، در آن موعظههای طولانی میکند.
طبق اطلاعات «اشپیگل»، شش تن دیگر از داوطلبان آلمانی ترور در زندانهای پاکستان بسر میبرند. ارزیابی مقامات امنیتی آلمان این است که این افراد نیز میخواستهاند به «جنبش اسلامی ازبکستان» بپیوندند. قرار است این افراد به آلمان بازگردانده شوند.
به امید ریشه کن شدن تروریست از جهان. مخصوصاً از نوع اسلامیش.
۱۸.۷.۸۸
از عراق رانده ای، که تا قلب سپاه پیش رفته!
سرتیپ نقدی
از عراق رانده ای، که تا قلب سپاه پیش رفته!
حزب بعث یکی از پیچیده ترین و اطلاعاتی ترین احزاب خاورمیانه است که در زمینه های جاسوسی، پیشرفتهای زیادی داشته و هدف اصلی آنها نفوذ در ارکان امنیتی دشمنانشان می باشد. محمدرضا ثمانی (معروف به نقدی) در سال 1358 بعنوان معاود عراقی که ظاهراً توسط صدام از عراق اخراج شده بود از مرز ایران عبور و در شهر نقده سکنی گزید. وی چند ماه بعد به تشکیلات مجلس اعلای عراق که یک گروه شیعی ساخته سیستم اطلاعاتی ایران بود پیوست و بعنوان مسئول دفتر جذب این گروه عراقی در ارومیه، شروع به فعالیت نمود.
از نظر اداره اطلاعات ارومیه وی فردی مشکوک ارزیابی شده و بطور کامل تحت نظر قرار می گیرد. در جریان این مراقبت ها روشن می شود که وی هر روز مدت نیم ساعت در مکانی خلوت و به دور از چشم دیگران به شکنجه خود می پردازد. وی با شلاق به بدن خود می کوبید و از درد بخود می پیچید. این رفتار مازوخیستی مورد توجه قرار گرفته و نقدی برای توضیح این رفتارش احضار می شود. وی از اینکه تحت نظر بوده بسیار وحشت زده شده و دلیل شکنجه خود با شلاق و کابل را خودسازی انقلابی عنوان می کند. ارزیابی مأمور اطلاعاتی پرونده وی این بوده که این رفتار بیشتر شبیه رفتار جاسوسانی است که می ترسند لو بروند و برای همین با شکنجه کردن خود، آمادگی لازم برای دستگیری و زیر شکنجه قرار گرفتن را تمرین می کنند.
یکسال بعد، یکی از فرماندهان رده بالای حزب دمکرات ایران خود را در شهر سردشت تسلیم نموده و در بازجویی های اولیه پرده از اسرار مهمی بر می دارد. وی از وجود یک شبکه جاسوسی حزب بعث عراق در ایران صحبت می کند و بدون اینکه نام جاسوسان نفوذی را بداند به موقعیت آنها اشاره می نماید و مسئول دفتر مجلس اعلای عراق در ارومیه را بعنوان یکی از جاسوسان مسلم استخبارات عراق معرفی می کند. بدلیل اهمیت اطلاعات وی، قرارگاه حمزه در ارومیه دستور می دهد که بازجویی متوقف و این فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات به ارومیه منتقل شود. در این فاصله نقدی بلافاصله بطور موقت بازداشت شده و تحت نظر قرار می گیرد.
بطرز عجیبی، فرمانده عالیرتبه حزب دموکرات در حین انتقال به ارومیه، در مکانی که به هیچ وجه انتظار نمی رفته بهمراه اسکورت همراهش همگی در یک کمین کشته می شوند. تیمی مامور تحقیق در مورد این کمین شده و در گزارش خود از منطقه ای که حمله انجام شده و سرعت عمل و کشته شدن کلیه افراد بطور غافلگیرانه، ابراز تعجب می کند. مشخص بوده که هیچیک از افراد اسکورت فرصت استفاده از اسلحه خود را پیدا نکرده و باصلاح کاملاً غافلگیر شده و همگی از فاصله ای بسیار نزدیک مورد اصابت قرار گرفته اند. تیم تحقیق در گزارش خود می نویسد که احتمالاً مهاجمین ملبس به یونیفورم نیروهای خودی و سوار بر خودروی نظامی بوده اند که توانسته اند تا این اندازه نزدیک شده و افراد اسکورت را غافلگیر نمایند.
اسرار این فرمانده عالی حزب دموکرات در خاک دفن شد، ولی فردی که بازجویی اولیه را انجام داده بود گزارش دقیق تری از شنیده های خود نوشت و تأکید نمود که اطمینان دارد محمدرضا ثمانی با اسم مستعار "شمس"، جاسوس حزب بعث عراق است. نویسنده این گزارش نیز 8 ماه بعد در کردستان کشته می شود.
محمدرضا نقدی با اعمال نفوذی که از تهران بعمل می آید آزاد شده و ارومیه را ترک می نماید. وی مدتی بعد بطور چراغ خاموش سر از لشگر بدر (متعلق به مجلس اعلای عراق) درآورده و در آنجا مشغول بکار می شود. وی فقط در امور ستادی فعالیت نموده و هرگز در هیچ عملیاتی در جنگ شرکت نمی کند.
بعد از اتمام جنگ وی به نیروی قدس سپاه منتقل شده و مدتی بعد با شروع جنگ در یوگوسلاوی سابق وی بعنوان فرمانده پاسداران سپاه قدس به « بوسنی و هرزگوین » اعزام و تاپایان بحران در آن منطقه باقی می ماند.
در سال 1371 با حکم رهبر وی درجه سرتیپی گرفته و به فرماندهی حفاظت اطلاعات ناجا منصوب شد. وزارت اطلاعات مخالفت شدید خود را با انتصاب یک فرد عراقی الاصل که مشکوک به بعثی بودن است را به اطلاع رهبری رسانید که مورد توجه قرار نگرفت. وی در این سمت با هماهنگی محسنی اژه ای رئیس دادگاه ویژه روحانیت، انتقام حمایت از اصلاح طلبان را از کرباسچی شهردار وقت تهران گرفته و وی و بیش از 164 شهردار، مدیر ، کارمند ارشد و میانی شهرداری تهران را بازداشت نموده و تحت شکنجه های وحشیانه قرار داده و آنها را با پرونده های ساختگی راهی دادگاه نموده و محسنی اژه ای در مقام قاضی این دادگاه کرباسچی و همکاران وی را به زندان محکوم می نماید.
در سال 1382 وزارت اطلاعات با کشف باند "کبیر" بریاست نقدی وی را بمدت دو ماه و نیم بازداشت و پرونده وی و همدستانش را تحویل دادگاه نظامی نمود و جلسات اولیه محاکمه برگزار ولی پس از روی کار آمدن احمدی نژاد با درخواست فرمانده سپاه و بدستور رهبر، روند رسیدگی به این پرونده متوقف شد و استدلال هم این بود که این پرونده توسط وزارت اطلاعات دوران خاتمی تشکیل شده و با توجه به نقش کلیدی نقدی در پرونده کرباسچی، هر گونه محکومیت وی یک پیروزی برای اصلاح طلبان خواهد بود. نقدی مجدداً با حکم رهبر یک سمت تشریفاتی در نیروهای مسلح یافت تا در سایه برای روز مبادا باقی بماند.
پس از تصمیم رهبر برای برکناری طائب از فرماندهی بسیج، فرمانده سپاه سه نفر را برای جانشینی وی به رهبر پیشنهاد می دهد که در کمال ناباوری، رهبر نفر چهارمی را خود برای این سمت مهم در نظر می گیرد، یک بعثی بنام سردار محمدرضا نقدی
وبلاگ سهرابستان